به گردو خوش آمدید

بیوگرافی شاهرخ استخری

دو شنبه 10 مهر 1391
17:22
alihoveida

 


بیوگرافی شاهرخ استخری

تاریخ دقیق تولد : ۱۴ مهر ۱۳۵۹

بیمارستان محل تولد:بیمارستان رسالت

نام پدر:علی

بچه کدام محله:شهرک غرب

چندمین فرزند خانواده؟ اول
تعداد برادر ها؟ ندارد
تعداد خواهر ها؟ دو خواهر
بهترین درس دوران تحصیل؟ ریاضی
بدترین درس دوران تحصیل؟ عربی
رشته دبیرستان؟ ریاضی
معدل دیپلم؟ هجده

رشته دانشگاهی؟ مهندسی صنایع
وضعیت سربازی؟ معاف
وضعیت تاهل؟ مجرد
اولین حضور مقابل دوربین؟ سال ۸۶ در تله فیلم “تلخون”
بهترین اتفاق زندگی؟ ورود به بازیگری
بدترین اتفاق زندگی؟ ندارد
فیلم ساز محبوب ایرنی؟ ناصر تقوایی
فیلم ساز محبوب خارجی؟ مارتین اسکورسیزی
بهترین فیلم زندگی؟ صورت زخمی
بازیگر محبوب مرد ایرانی؟ حمید فرخ نژاد
بازیگر محبوب زن ایرانی؟ گوهر خیر اندیش
بازیگر محبوب مرد خارجی؟ آل پاچینو
بازیگز محبوب زن خارجی؟ مربل استریپ
بزرگترین ارزوی بازیگری؟ می خواهد ماندنی باشد

اخرین سفر داخلی؟ شمال نوروز ۸۸
اخرین سفر خارجی؟ دبی سال ۸۸
قد؟۱۷۸
وزن؟۷۶ کیلوگرم
بهترین همبازی؟ محمد مطیع در سریال ماه عسل
رنگ محبوب؟ سیاه و سفید
خواننده محبوب؟ علی خیری
اسم مردانه محبوب؟ فرهاد
اسم زنانه محبوب؟ نظر خاصی ندارد
فصل محبوب؟ بهار
ماه محبوب؟ مهر
محبوب ترین روز هفته؟ چهار شنبه ها
تیم محبوب؟؟؟؟ نظری ندارد
فوتبالیست محبوب؟ نظری ندارد
محل سکونت فعلی؟ زعفرانیه
شغل دیگر(جز بازیگری)؟ندارد
اتومبیل شخصی؟ قصد تغییرش را دارد
کمدین محبوب؟ جیم کری
تکیه کلام؟ شنبه صبح تشریف بیارین!

بیوگرافی احسان علیخانی

دو شنبه 10 مهر 1391
16:57
alihoveida

 


 
EHSAN ALIKHANI
 
احسان علیخانی متولد ۱۵ آبان ۱۳۵۸ در تهران است و ساکن خیابان هروی است ، فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران است ، ۲ خواهر و یک برادر دارد و خودش فرزند آخر خانواده است ، مادرش پرستار بازنشسته است و به گفته خودش بهترین دوستش است ، با دیدن اجرای جواد یحیوی به کار اجرا علاقه مند شده ، اولین برنامه زنده اش در سال ۱۳۸۰ بوده ، او اجراهایی مانند صبح آمد و ماه عسل و.. را برعهده داشته است.

مرا دوست نداشتند اما برنامه ام را دیدند!
اگر تمام مدت زمانى را که پیش از این مصاحبه، صرف گفتگوهاى خودمانى با احسان علیخانى کرده بودم محاسبه کنم، فکر مى‏کنم من و او در سه چهار سال گذشته، حدود پنجاه، شصت ساعت با یکدیگر همکلام بوده‏ایم. با این وجود تمام دقایق این مصاحبه برایم «تازگى» داشت، ضمن آن که اعتقاد دارم این مصاحبه مى‏توانست حداقل سه، چهار ساعت دیگر ادامه پیدا کند و لااقل براى خودم «جذاب» باقى بماند. حرف‏هایى که احسان علیخانى درباره علاقه‏هایش به سینما زد، فوق‏العاده «بکر» و جدید بود و وقتى قرار شد درباره وضعیت عمومى تلویزیون حرف بزنیم نیز از محافظه‏کارى‏هاى مرسوم، فاصله زیادى گرفت.
براى آن که راحت حرف بزنیم، ترجیح دادم از ضبط صوت استفاده نکنم و او هم آنقدر به من اعتماد کرد تا حرف‏هایش را در حافظه‏ام ضبط کنم و فقط «سرفصل‏ها» را روى کاغذ بیاورم. البته این اعتماد «دوسویه» بود چون من هم خوب مى‏دانم که احسان پاى حرف‏هایش مى‏ایستد و جزو آنهایى نیست که براى واقعى بودن حرف‏هاى او در این گفتگو، به ارائه نسخه صوتى مصاحبه نیاز داشته باشم!
گفتگو از ساعت ۱۵ روز سه‏شنبه ۱۲ آبان شروع شد و حدود سه ساعت طول کشید. آن طور که خودش مى‏گفت و مى‏شد در چهره‏اش هم متوجه شد، سه چهار روز با سرماخوردگى دست و پنجه نرم کرده بود اما قصد داشت بعد از مصاحبه با دوستانش به سالن ورزشى برود و فوتبال بازى کند! مى‏گفت: «سرماخوردگى‏هاى این دوران با سرماخوردگى‏هاى دهه ۶۰ و ۷۰ کلى تفاوت دارند و ویروس‏ها تغییر ماهیت داده‏اند»!
احسان علیخانى، از شانس‏هایى که در سالیان اخیر به او داده شده، به صورت مفید استفاده کرده است. اجراى تلویزیونى و دیده شدن برابر مخاطب تنها گوشه‏اى از فعالیت‏هاى اوست. احسان در تلویزیون برنامه ساخته، طرح داده، تهیه‏کنندگى کرده و آدم موثرى بوده اما در سینما که زمانى تمام آرزوهاى زندگى‏اش به آن ختم مى‏شده، از دستیارى دوم کارگردان بالاتر نرفته است! گاهى اوقات نمى‏دانى زمانه قرار است چه آینده‏اى را برایت رقم بزند.
براى دقایقى از خسرو شکیبایى حرف زد. این دقایق، طلایى‏ترین لحظه‏هاى این گفتگو بود؛ براى هر دوى ما!
این گفتگو درست در روز خاکسپارى مسعود رسام انجام شد. احسان از رسام تمجید کرد و گفت: «او در دوران خودش، نمره بیست گرفت. اگر صداوسیما در تمام زمان‏ها، آدم‏هایى مثل «رسام» را در اختیار داشته باشد، در رقابت با دیگران به هیچ رسانه‏اى نمى‏بازد.»
از آن بارانى خوشرنگى که در «خانه سبز» بر تن خسرو شکیبایى بود هم غافل نبودیم! احسان مى‏گفت: «حتى با این بارانى هم ارتباط روحى داشتم. آقاى شکیبایى آنقدر نقشش را خوب بازى کردکه من مى‏خواستم براى پوشیدن یک بارانی شبیه بارانی او، وکیل بشوم و وکیل بشوم تا شبیه خسرو شکیبایى باشم»!
علی بحرینی

از پخش «ماه عسل» چند ماه گذشته و آن‏هایى که مى‏دانند ما به هم نزدیک هستیم، شاید بپرسند: این مصاحبه چرا اینقدر «دیر» انجام مى‏شود؟
در این چند هفته مرتب در سفر بودم.
چرا همان روزهایى که برنامه پخش مى‏شد، قبول نکردى که مصاحبه کنیم؟ آن روزها، بالاخره براى یک مصاحبه دو، سه ساعته وقت داشتى.
دوست داشتم برنامه تمام شود. خودم از آن فاصله بگیرم و اتفاقاتش را از بالا نگاه کنم و سپس درباره‏اش حرف بزنم. وقتى در جریان پخش یک برنامه از آن دفاع کنى یا به توجیه خودت بپردازى، حرف‏هایت کلیشه‏اى مى‏شود. طبق معمول مى‏خواهى از اشکالات بگویى و آنها را «رفو» کنى.
در فرهنگ تلویزیون ما، «سلام» آغاز یک برنامه است و وقتى مجرى «خداحافظى» کند، برنامه از نظر مخاطب رسماً تمام شده است. «ماه عسل» در آخرین قسمتش، «خداحافظى» تو را نداشت. یعنى مى‏شود گفت: «ماه عسل ۸۸ هنوز تمام نشده است»! چون آنتن از تو گرفته شد. دلیل تاخیر در انجام این مصاحبه، همان اتفاق آخرین قسمت نبود؟
شاید همین‏طور باشد! اگر اجازه بدهى از این مسأله بگذریم!
تا همین جا هم که گفتى خیلى خوب است!
بدون پرده بگویم: تا مدت‏ها بابت همان اتفاق «گیج» بودم اما به هر حال گذشت.
براى گفتگوى ویژه شماره قبل با شاهرخ استخرى حرف زدم. در لابه‏لاى حرف‏هایش گفت: «من هرگز پدیده نشدم و آرام آرام جلو رفتم. چهره‏ام هیچ وقت براى مخاطب در یک نقش اصلى، جدید نبود و…» فکر مى‏کنم تو هم در تلویزیون هرگز «بمب» نشدى و چند سالى طول کشید تا «جا» بیفتى.
بله و از این مسأله خوشحال هم هستم. من از سال ۷۷ به سمت فعالیت‏هاى تصویرى رفتم. خیلى کارها انجام دادم. دستیار سه کارگردان بودم. گزارش گرفتم، مستند ساختم، کلى برنامه ضبط کردم.
هدفت از همان ابتدا این بود که «مجرى» بشوى؟
اصلاً به اینکه روزى مجرى بشوم، فکر هم نمى‏کردم. من مثل خیلى‏هاى دیگر که الان روزنامه‏نگار، عکاس، مجرى یا گوینده اخبار هستند عاشق سینما بودم. یعنى سینما «هدف» ما بود اما خودمان هم نفهمیدیم چه شد که به سمت و سوى دیگرى کشیده شدیم. خانواده من مخالف سرسخت ورود من به سینما بودند. در دورانى که پیش‏دانشگاهى مى‏خواندم، مى‏خواستم سینما را به عنوان رشته دانشگاهى‏ام انتخاب کنم. آن زمان در دفتر یکى از دوستانم «شات لیست» مى‏کردم و آرزوى بزرگم سینما بود. دو برخورد با احمد نجفى و فرهاد اصلانى داشتم و یادم مى‏آید که هر دو گفتند: «به سینما به عنوان یک شغل نگاه نکن! در یک رشته دیگر دانشگاه را تمام کن و سینما را در کنارش داشته باش.»
تو چه تصمیمى گرفتى؟
هم حرف آنها و هم فشار خانواده باعث شد به فکر تحصیل در سینما نباشم. در رشته مدیریت بازرگانى دانشگاه تهران رتبه سه رقمى به دست آوردم و با این رشته توانستم فشار خانواده را تا اندازه زیادى کم کنم اما دغدغه درونى‏ام سینما بود.
خانواده مى‏دانستند که گرچه در دانشگاه تهران «مدیریت بازرگانى» مى‏خوانى اما حواست به سینماست؟
بله مى‏دانستند. در فیلم «بهشت آبى» ساخته احمد مرادپور دستیار صحنه بودم. مى‏دانى کارم چه بود؟ اینکه خاک بردارم و آن را مقابل «فن» رها کنم تا به صورت عبدالرضا اکبرى بخورد! اهالى خانواده فکر مى‏کردند سینما براى من «هوس» است. حمید آخوندى یکى از تهیه کنندگان سینما و تلویزیون از دوستان خانوادگى ماست. برادرم (حمیدرضا) با او تماس مى‏گیرد و مى‏گوید: «یه کارى کنید تا این هوس از سر احسان بیفتد»! آخوندى هم به او قول مساعد مى‏دهد و مى‏گوید: «کارى مى‏کنم که دوروزه پشیمان بشود»!
چه کار کرد؟
ماشین سرویس عوامل این فیلم، درست از خیابانى که خانه ما در آن قرار داشت، رد مى‏شد اما آخوندى براى آن که باعث پشیمانى من بشود و باعث شود تا من از سینما «زده» شوم، از همان روز اول مجبورم کرد تا هر روز ساعت چهار و نیم صبح به میدان کشتارگاه بروم و پشت وانت تجهیزات بنشینم و در اوج سختى تا شهرک سینمایى بروم و به قول معروف علاف بشوم! آن زمان هفده هجده ساله بودم و موهاى بلندى داشتم. یادم هست چند روز بعد از آن که با تمام سختى‏ها به محل فیلمبردارى رفتم، آقاى آخوندى در شهرک سینمایى به من گفت: «براى یک نقش کوتاه بازیگر مى‏خواهیم. دوست دارى بازى کنى»؟ وقتى جواب مثبت دادم، گفت: «این نقش یک سرباز است و باید موهایت را با تیغ بزنى»! بدون اینکه مکث کنم، قبول کردم. همان جا در شهرک سینمایى با ماشین نمره ۴ موهایم را اصلاح کردند! نقش خیلى کوتاه بود و من باید نقش سربازى را بازى مى‏کردم که شاهد اولین حمله عراقى‏ها به ایران و آغاز جنگ است. شهرام شاه‏حسینى که آن زمان دستیار کارگردان بود، همان روز به من گفت: «تو هم یک چیزى مى‏شوى! چون آدم پررویى هستى!» یک ماه هر روز ساعت چهار و نیم صبح به میدان کشتارگاه مى‏رفتم و شب‏ها در حالى که چشم‏هایم پر از گرد و خاک شده بود و جایى را نمى‏دیدم، به خانه برمى‏گشتم. چند سال پیش مادرم و برادرم اعتراف کردند که آقاى آخوندى، اواسط تولید این فیلم با آنها تماس گرفته و گفته: «احسان، سینما را دوست دارد و نمى‏توان سنگ جلوى پایش انداخت»!
در زمینه سینما چه فعالیت‏هایى انجام دادى؟
در «هفت ترانه» ساخته آقاى بهمن زرین‏پور دستیار سوم کارگردان بودم. در سریال «پرونده‏هاى مجهول» ساخته آقاى جمال شورجه که ساخت آن پنج ماه طول کشید هم ابتدا دستیار سوم بودم و سپس در دو ماه آخر دستیار دوم شدم. این فعالیت‏ها براى من بسیار آموزنده بود. در «هفت ترانه» کارگردان با تجربه‏اى حضور داشت و از طرف دیگر اکبر منصورفلاح دستیار اول و برنامه‏ریز پروژه بود. آقاى شورجه هم از نظر اخلاقى بى‏نظیر بود و من خیلى چیزها را از ایشان یاد گرفتم. دستیار کارگردان، قاعدتاً باید روى کارگردانى احاطه داشته باشد و بارى از دوش او بردارد اما من کم‏تجربه بودم و بارها پیش آمد که سؤالاتى کاملاً ابتدایى را از آقاى شورجه پرسیدم و ایشان با وجود تمام گرفتارى‏هایشان، همیشه مرا تحمل کردند و برایم وقت گذاشتند.
کار در تلویزیون را از چه زمانى شروع کردى؟
از سال ۷۷، اگر بخواهم به اولین اتفاقى که در تلویزیون برایم رخ داد اشاره کنم، باید بگویم که در برنامه «میعاد شبانه» که یک برنامه ترکیبى بود، آیتم‏ها را کارگردانى کردم. وقتى گزارش‏ها را ضبط مى‏کردیم، خیلى دوست داشتم با مردم و سوژه‏ها ارتباط داشته باشم و به همین دلیل با آنها حرف مى‏زدم. گاهى اوقات احساس مى‏کردم قرار گرفتن با سوژه‏ها در یک قاب، به برنامه کمک مى‏کند اما قوانین صداوسیما در آن سال‏ها سختگیرانه بود و چنین اجازه‏اى را نمى‏داد. شاید باورتان نشود اما همین که در گزارش‏ها، مچ دستم در کادر قرار مى‏گرفت هم اتفاق بزرگى بود و بالاخره از سال ۷۹ موافقت شد که در برنامه «پسراى ایرونى» به عنوان یکى از دو مجرى جلوى دوربین بروم. این برنامه از شبکه یک پخش مى‏شد.
مجرى دیگر این برنامه هم اگر اشتباه نکنم، جواد مولانیا بود که در آن مقطع کارش بیشتر از تو گرفت.
بله و قبول دارم اتفاقات «پسراى ایرونى» بیشتر به سود او تمام شد.
در حقیقت احسان علیخانى، اولین بار در «جزر و مد» به عنوان یک مجرى، توانست یک چهره باشد.
در این مورد حرف دارم. سبک و سیاقى که من در اجراهاى اولیه داشتم، هیچ ارتباطى با «جزر و مد» نداشت. من در «پسراى ایرونى» و «صبح آمد» براى تین‏ایجرها اجرا مى‏کردم اما با «جزر و مد» ناگهان مقابل آدم‏هاى سن و سال‏دار نشستم، آن هم در قالب یک برنامه مناسبتى. فکر مى‏کنم اگر سنم بیشتر بود و بیشتر بررسى مى‏کردم، حاضر نمى‏شدم به «جزر و مد» بروم. «جزر و مد» به هر حال در زندگى حرفه‏اى من یک «شوک» بود چون با آن محور اجراهاى من عوض شد.
«ماه عسل» را هم در امتداد «جزر و مد» اجرا مى‏کنى؟
«ماه عسل» با «جزر و مد» تفاوت دارد. همه چیزش مال خودم است. من «ماه عسل» را مى‏فهمم چون مدت‏ها به آن فکر کرده‏ام اما وقتى به «جزر و مد» آمدم حتى فرصت فکر کردن هم نداشتم!
از علاقه‏هایت به سینما گفتى که ظاهراً در نهایت سرنوشت تو را رقم زده است اما در «ماه عسل» این علاقه را اصلاً بروز ندادى.
فکر نمى‏کنم این‏جورى که تو مى‏گویى باشد. در «ماه عسل» بارها و بارها از سینما حرف زدیم…
فکر مى‏کنم هر مجرى دیگرى هم لابه‏لاى حرف‏هایش، بالاخره از سینما حرفى بزند. منظورم توجه خاص به سینما بود. مثلاً زمانى که «ماه عسل» پخش مى‏شد، فیلم «درباره الى» که از نظر خیلى‏ها یک شاهکار براى سینماى ماست، روى پرده بود و به دلیل التهاب سیاسى، فروش ایده‏آل هم نداشت اما تو حتى یک بار هم به اسم این فیلم اشاره نکردى.
درست مى‏گویى. «درباره الى» متعلق به سینماى ملى ماست و فکر نمى‏کنم اگر به اسم آن در برنامه اشاره مى‏شد کسى اعتراض مى‏کرد. شاید اگر فقط و فقط مجرى «ماه عسل» بودم، یادم مى‏ماند تا از «درباره الى» هم چیزى بگویم اما گرفتارى‏هایم به عنوان تهیه‏کننده باعث شد گهگاه بعضى چیزها یادم برود…
اما خیلى شب‏ها از خسرو شکیبایى گفتى!
خسرو شکیبایى هنرمندى است که در اوج دغدغه‏هایت هم نمى‏توانى او را فراموش کنى. من زمانى به عشق بازى خسرو شکیبایى در «خانه سبز» مى‏خواستم وکیل بشوم. در دانشگاه حقوق هم قبول شدم اما وقتى به دادگاه خانواده رفتم و دو تا دعواى آنچنانى دیدم، فهمیدم که وکالت کار من نیست و اگر در من علاقه‏اى به وجود آمده تا وکیل بشوم به خاطر توانایى خسرو شکیبایى بود. شکیبایى هنرمندى بود که توانست با نقش‏هایش مسیر زندگى من را عوض کند.
چطور؟
براى آن که وکیل بشوم از هنرستان به دبیرستان رفتم!
به خاطر علاقه‏ات به شکیبایى بود که در بسیارى از شب‏ها صداى او را هم پخش کردى؟
اصلاً براى آقاى شکیبایى «وله» ساختیم تا حضورش در «ماه عسل» رسمى‏تر باشد. این «وله» در نیمى از شب‏ها پخش شد و خوشحالم که در آخرین برنامه این وله باز هم روى آنتن رفت.
یک بار هم وقتى حرف از «هامون» زده شد، با مهمانت رفتار خشنى (!!) داشتى!
آقاى دکترى مهمان برنامه بود و از علاقه‏هایش و اطلاعاتش به سینما حرف مى‏زد. براى اینکه بحث گرم شود از او پرسیدم: «هامون را دیده‏اى»؟ گفت: «نه»!! مگر مى‏شود علاقه‏مند و پیگیر سینماى ایران باشى و «هامون» را ندیده باشى؟
با وجود تمام علاقه‏هایت به سینما، قبول دارى که الان دیگر یک «مجرى» هستى؟
اجراى زنده را خیلى دوست دارم اما مجرى‏گرى نه آرزوى من است، نه شغل من و نه از نظر روحى تامینم مى‏کند. دغدغه‏هاى من همیشه چیزهاى دیگرى بوده اما خوشحالم که در این سال‏ها بسیار تلاش کرده‏ام و نازپرورده نبوده‏ام. وقتى با پاترول «بى دیفرانسیل» سازمان، کل ایران را گشتیم تا دستمان براى ساخت یک برنامه باز باشد، احساس کردم پنج سال به خدمت سربازى رفته‏ام. نمى‏دانم مسیر را اشتباه رفته‏ام یا نه و بسنده کردن به موقعیت فعلى، درست بوده یا خیر. اما قبول دارم که غرق در روزمرگى شدم. از یک جایى به بعد هم احساس خطر کردم…
چه خطرى؟
پیشنهاد بازى داشتم. چند کارگردان اسم و رسم‏دار پیشنهاد دادند در فیلم‏هایشان بازى کنم اما ریسک نکردم. به همین دلیل مى‏گویم غرق در روزمرگى شدم.
پس باید قبول کنیم پرونده سینما برایت بسته شده؟!
نه، بسته نشده، مطمئن هستم روزى یک فیلم سینمایى را کارگردانى مى‏کنم. یکى دیگر از پیشنهادهایى که رد کردم، پیشنهاد سردبیرى چند نشریه بود. به یکى از مدیران مسئول که این پیشنهاد را داده بود، گفتم: «من ۴۰۰ کتاب مى‏شناسم که هنوز فرصت مطالعه آنها را پیدا نکرده‏ام و ۲۰۰ فیلم «ندیده» هم دارم. هر وقت آن کتاب‏ها را خواندم و این فیلم‏ها را دیدم، آن وقت براى سردبیر شدن در خدمت شما هستم»!
یعنى باز هم حاضر نشدى «ریسک» کنى و ترجیح دادى در روزمرگى‏هایت غرق بمانى!
البته این تنها دلیلش نیست. دلیل اصلى‏تر، این است که دوست دارم در هر رشته‏اى فعالیت مى‏کنم جزو «تک‏رقمى‏ها» باشم. احساس کردم اگر سردبیرى نشریه‏اى را به من بدهند، نمى‏توانم جزو تک‏رقمى‏ها باشم.
پس اگر روزى کارگردان هم بشوى، جزو ده یا بهتر است بگویم ۹ نفر اول خواهى بود.
بهتر است هر وقت به این ماجرا نزدیک شدیم، در موردش حرف بزنیم.
اگر قرار باشد با پتانسیل فعلى سینماى ایران فیلمى را کارگردانى کنى، فیلمبردارش چه کسى خواهد بود؟
علیرضا زرین‏دست.
تدوینگر و سازنده موسیقى متن فیلم ایده‏آلت چه کسانى هستند؟
حسین زندباف و مجید انتظامى.
حالا که اینقدر خوب و سریع انتخاب مى‏کنى، فارغ از اینکه قصه فیلمت چه خواهد بود، سه بازیگر مرد و زن را هم برایش انتخاب کن!
اگر بخواهم یک فیلم «رویایى» بسازم، حتماً حامد بهداد را مى‏آورم البته از او براى فیلم بازى مى‏گیرم، نه اینکه اجازه بدهم او براى خودش بازى کند. از هدیه تهرانى حتى براى یک سکانس هم که شده استفاده خواهم کرد. رضا کیانیان، حمید فرخ‏نژاد، گوهر خیراندیش و فاطمه معتمدآریا هم گزینه‏هاى دیگرم هستند. در یک جایى از فیلم، حتى اگر بى‏دلیل هم باشد، فلاش‏بکى از خسرو شکیبایى قرار مى‏دهم. البته همه این حرف‏ها «رویایى» هستند.
تا چه اندازه مى‏شود گفت: احسان علیخانى که سال‏هاى سال طرفدار سینما بوده، در برنامه‏هایى مثل «ماه عسل» نسبت به مسائل مختلف از زاویه‏اى سینمایى نگاه کرده است؟ به عبارت دیگر سینما چقدر به تو درخصوص مسائل اجتماعى «نگاه» داده است؟
در سینما، دغدغه‏ها بیشتر جلوه مى‏کنند و کارگردانى که متعهد است، سعى مى‏کند تأثیرگذار باشد. در سینما، هر کارگردانى شاید حرکتش را با سوپراستارها آغاز کند اما اگر کارش را خوب انجام بدهد، بعد از چند فیلم «خودش» براى مخاطب مهم مى‏شود، نه سوپراستارها و حتى قصه فیلمش. حالا که دستم از سینما کوتاه است، سعى کرده‏ام به عنوان مجرى طورى حرکت کنم که حضور سوپراستارها، عامل جذابیت برنامه‏هایم نباشند…
در میان مهمان‏هاى امسال «ماه عسل» کسى را سراغ دارى که قصه زندگى‏اش ارزش تبدیل شدن به یک فیلم سینمایى را داشته باشد؟
بله، اصلاً از ابتدا به دنبال همین قصه‏پردازى بودم. من در طرح رسمى این برنامه که به مدیران ارائه دادم، این جمله را نوشتم: «هر مهمان، یک رمان است که توسط مجرى روایت مى‏شود».
این طرح، تا چه اندازه‏اى عملى شد؟
فکر مى‏کنم حُسن برنامه‏هایى مثل «ماه عسل» این باشد که قابلیت قصه‏پردازى دارند، آن هم قصه‏هایى که هر کدام از ما مى‏توانیم از زاویه خاص خودمان به آن بپردازیم و در موردش قضاوت کنیم.
«ماه عسل ۸۸» در طول ایام ماه رمضان مجموعاً چند دقیقه روى آنتن شبکه سه بود؟
فکر مى‏کنم حدود ۱۲۰۰ دقیقه.
چند دقیقه پیش گفتى به اجراى برنامه‏هاى «زنده» علاقه دارى، فکر مى‏کنم علت اصلى این علاقه این باشد که بدون فیلتر حرف‏هایت را بزنى.
دقیقاً همین‏طور است. باید این واقعیت را بپذیریم که در دنیاى امروز تلویزیون، برنامه تلویزیونى «مرده» است.
اگر «ماه عسل» برنامه زنده نبود، فکر مى‏کنى از این ۱۲۰۰ دقیقه، چه حجمى حذف مى‏شد؟
فکر مى‏کنم حدود ۲۰۰ دقیقه‏اش حذف مى‏شد تا هزار دقیقه روى آنتن برود و به قول معروف عددش «رُند» باشد.
فکر مى‏کنم یکى از دلایل علاقه‏ات به «ماه عسل» همین ۲۰۰ دقیقه باشد!
همه دلیلش همین ۲۰۰ دقیقه است. چون آن هزار دقیقه همیشه هست!
دو، سه تا انتقاد از «ماه عسل» دارم که اگر موافق باشى، به سراغ آنها برویم.
بسم‏الله.
«لحن حرف‏هایت در «ماه عسل» گاهى اوقات به شدت تکرارى مى‏شد و من را به عنوان مخاطب اذیت مى‏کرد. در بعضى برنامه‏ها، هیچ فراز و نشیبى وجود نداشت…
شاید حرفم از نظر حرفه‏اى درست نباشد اما قبل از هر چیزى باید بگویم که من دنبال لحن یا جنس خاصى نیستم، سعى مى‏کنم کاملاً خودم باشم. اگر همین الان قرار باشد روى آنتن برویم، فقط دکمه بالاى پیراهنم را مى‏بندم و تو هیچ تغییر دیگرى را در من نخواهى دید. براى خودم فرضیه‏اى دارم که شاید نادرست هم باشد…
چه فرضیه‏اى؟
اینکه اگر صدایت، جنس و لحن خاصى داشته باشد، آن وقت مخاطب خاص خواهى داشت و من اصلاً دوست ندارم مخاطبان برنامه‏هایم خاص باشند اما در مجموع روى ایرادى که گرفتى فکر مى‏کنم. شاید تعدادى از برنامه‏ها را دوباره ببینم تا منظورت را بیشتر بفهمم.
در بعضى برنامه‏ها هم احساس مى‏کردم از ترس اینکه مبادا لابه‏لاى حرف‏هاى مهمان‏ها جمله‏اى مطرح شود که به صلاح برنامه نباشد، وسط جمله‏هایشان مى‏پریدى.
من دنبال توجیه چیزى نیستم اما بالاخره یک مسأله را باید بگویم که شاید دلیل عنوان کردنش هجمه‏هاى بعضى از مطبوعات باشد. به بعضى از مطبوعاتى‏ها هم گفته‏ام که انگار شما نمى‏دانید من کجا هستم و باید چه کارى انجام بدهم! بعضى از نقدها واقعاً بى‏رحمانه بود. انگار این دوستان عزیز، حتى یک دقیقه هم فکر نمى‏کردند من کجا هستم. یک وقتى هست که من در شبکه خصوصى حضور دارم و دستم «باز» است. آن وقت مى‏توانم حق بدهم که نقدها جدى‏تر شود. شرایطى که الان وجود دارد، اصلاً آن جورى نیست که بتوانى با فراغ بال برنامه‏اى مثل «ماه عسل» را نقد کنى. مى‏دانى چرا؟ چون من براى اجراى این برنامه فراغت بال ندارم. شرایط من را هم باید درک مى‏کردند. اینکه یک ماه آن هم در ایام ماه رمضان هر شب روى آنتن زنده باشى و در ساعات قبل از افطار، برنامه‏اى داشته باشى که هم بچه‏هاى پیش‏دبستانى مخاطب آن باشند و هم مراجع تقلید، حرکت روى لبه تیغ است.
خودت فکر مى‏کنى توانسته‏اى در این وضعیت موفق باشى؟
موفقیت به هر حال نسبى است. من سعى کردم اصول خاصى را در «ماه عسل» داشته باشم.
مثلاً؟
مثلاً اینکه برنامه تصنعى نشود. با هیچ مهمانى «گاوبندى» نکردم. حتى سعى کردم قبل از شروع هیچ برنامه‏اى با مهمان‏ها سلام و علیک هم نکنم و سلام علیک ما هم روى آنتن اتفاق بیفتد.
اگر مهمان‏ها را نمى‏شناختى، پس چطورى آنها را دعوت مى‏کردید؟
ما ده روز قبل از شروع برنامه، یک لیست هفتاد نفره را آماده کرده بودیم. چون «سرفصل» قصه هر کدامشان را مى‏دانستیم و احساس مى‏کردیم قصه‏هایشان ارزش روایت کردن دارد. از این لیست، حدود ۱۵ نفر خودشان با حضور در برنامه مخالف بودند و ده، دوازده نفر را هم مدیران براى حضور در برنامه نامناسب مى‏دانستند. مثلاً من دوست داشتم با حمید ماهى‏صفت و همسر نادر ابراهیمى گفتگو کنم اما نشد! یکسرى از افراد را هم به ما پیشنهاد دادند ولى ما قبول نکردیم. من هنوز حواسم به جمله‏اى است که گفتى بابت حرف زدن مهمان ترس داشته‏ام و وسط حرف آنها مى‏پریدم.
چرا؟
چون یک مسأله مهم از این بحث باقى مانده است. ببین، هر قسمت از برنامه «ماه عسل» به طور میانگین حدود سى و هفت، هشت دقیقه زمان داشت. تازه در این زمان کوتاه، ما «وله» هم پخش مى‏کردیم. پس در حقیقت براى روایت قصه‏هاى مهمان‏ها فرصت خیلى کوتاهى داشتیم. خیلى از مواقع احساس مى‏کردم که ریتم حرف‏هاى مهمان مناسب نیست و نمى‏تواند تمام قصه‏اش را بگوید به همین دلیل زمان را تنظیم مى‏کردم تا حرفش را با سرعت بیشتر مطرح کند.
یعنى در حقیقت هدفت سانسور نبوده، بلکه مى‏خواستى برنامه را کارگردانى کنى تا به قول سینمایى‏ها پلان و سکانس اضافى نداشته باشد!
بهترین تعریف را کردى! مهمان‏ها مثل بازیگران یک فیلم سینمایى هستند و بازى‏شان نباید حرکت و دیالوگ اضافه داشته باشد. ریتم این برنامه را من باید تنظیم میکردم. من حاضرم فراخوان بدهم که هرکسى مى‏تواند این ریتم را بهتر ایجاد کند، وارد کارزار بشود! من براى آن که قصه روایت بشود، حتى از اینکه نقش آدم‏هاى بدمن و مغرور را بازى کنم ترسى نداشتم. اگر حرکتى کردم که در طول برنامه «درشت» جلوه کرد، دلیلش کمک به برنامه بود اما متأسفانه امسال در بعضى رسانه‏ها این بحث راه افتاد که علیخانى در برنامه‏اش دنبال توهین و تحقیر مهمان‏هاست.
این بحث‏ها برایت مهم است؟
اگر بگویم بى‏اهمیت است که دروغ گفته‏ام! اما چیزى که برایم خیلى مهم است این است که هیچ‏کدام از مهمان‏هاى برنامه «منفور» نشدند. برآیند حرف‏هایى که در برنامه رد و بدل شد، به سود مهمان‏ها تمام شد. براى من همین که تمام مهمان‏ها «محبوب» از برنامه خارج شوند، کافى است. اینکه فردى بعد از یک برنامه تماس بگیرد و به من فحش بدهد اما براى مهمان همان برنامه یک آپارتمان بخرد برایم لذت‏بخش است. احساس مى‏کردم اگر در بعضى دقایق من «بد» نباشم، دل مخاطب تکان نمى‏خورد.
با مهمان‏ها، بعد از برنامه هم درگیرى داشتى؟
به هیچ‏عنوان مشکلى پیش نیامد. حتى اگر یکى از مهمان‏ها هم بگوید از احسان علیخانى ناراحت است، من اجرا را براى همیشه کنار مى‏گذارم.
در روزهایى که مردم رابطه خوبى با برنامه‏هاى تلویزیون نداشتند، احساس مى‏کنم «ماه عسل» بیشتر از آنچه پیش‏بینى مى‏شد، مورد استقبال قرار گرفت. نظر خودت چیست؟
من هم از استقبال راضى‏ام. انتقاد کردن هم نشانه استقبال است! امسال یکسرى از آدم‏ها «ماه عسل» را دوست داشتند و یکسرى از آن خوششان نیامد اما به هر حال تقریباً همه آن را نگاه کردند. یادمان نرود که مردم خیلى از برنامه‏ها را اصلاً نگاه هم نمى‏کنند! وقتى تعداد «کمى»، اجراى من را دوست داشته‏اند، احسان علیخانى برده و وقتى تعداد «زیادى» که از من خوششان نمى‏آمده، «ماه عسل» را دیده‏اند، در حقیقت برنامه برده است. براى من، خودم و «ماه عسل» به یک اندازه ارزش داریم. به نظر من «تاک‏شو» موقعى موفق مى‏شود که مجرى و مهمان، روبروى هم قرار بگیرند. مردم دوست ندارند شاهد گفتگوهاى تلویزیونى باشند. آنها دوست دارند «قاضى» تاک‏شوها باشند. اگر عادل فردوسى‏پور در کار اجرا موفق است، به این دلیل است که فرصتى را ایجاد مى‏کند تا مخاطبش به قضاوت دست بزند.
پس از نظر تو مجرى نباید قضاوت کند؟
به نظر من، مجرى باید «شاهد» مردم باشد، نه قاضى. البته من با این فرضیه که مجرى باید «بى‏موضع» باشد، صددرصد مخالفم. احساس مى‏کنم وقتى اجازه ندهى مجرى حرف‏هاى دل خودش را روى آنتن مطرح کند، به او توهین کرده‏اى.
کاملاً موافقم! من اصلاً نمى‏توانم بفهمم که مجرى در برنامه‏اى مثل «چوب خشک» بنشیند و حرف دلش را نزند و وقتى مهمان برنامه‏اش دیدگاه‏هاى خودش را مى‏گوید، مثل بچه مؤدب‏ها فقط سرش را به نشانه تأیید تکان بدهد! من فکر مى‏کنم تنها افرادى که باید در تلویزیون کاملاً «بچه مؤدب» باشند و انصاف کامل به خرج بدهند و لحن صدایشان هم بوى قضاوت ندهد، گوینده‏هاى اخبار هستند اما گهگاه مجرى‏ها کاملاً «بى‏موضع» هستند و مقابل حرف «زور» مهمان‏ها خودشان را به گیجى مى‏زنند اما گوینده‏هاى اخبار، موضع‏گیرى مى‏کنند!
من باز هم تأکید مى‏کنم که خودم لیاقت نمایندگى مردم را ندارم اما «شاهد» مردم هستم. غم و درد و عذاب مردم را مى‏بینم. مى‏توانم یک گفتگوى تلویزیونى را به دادگاهى تشبیه کنم که مخاطب قاضى آن است و مجرى شاهد دادگاه. من سعى مى‏کنم از شاهدهایى نباشم که جرأت شهادت دادن را ندارند و ترجیح مى‏دهند در خانه بمانند! من مقابل قاضى احساس مسئولیت مى‏کنم…
یکى از پرونده‏هایى که در چند سال اخیر دل خیلى‏ها را به درد آورد پرونده قصاص بهنود شجاعى بود. فکر مى‏کنم اگر زمان قصاص بهنود زودتر بود، شاید مى‏شد در «ماه عسل» براى او کار مثبتى انجام داد.
من به شدت این پرونده را دنبال مى‏کردم. تنها زمینه‏اى که در «ماه عسل» برایش رسماً التماس کردم پرونده‏هاى قصاص بود و با همه وجودم از اولیاى دم خواستم گذشت کنند. متأسفانه تلاش‏هاى هزاران نفر براى جلب رضایت اولیاى دم و قصاص نشدن بهنود به نتیجه نرسید و خستگى به دل همه آنها ماند. خصوصاً از آن جهت که دقایقى قبل از قصاص این امیدوارى به وجود آمده بود که او را ببخشند اما چنین اتفاقى نیفتاد. من الان براى خیلى جوان‏هاى دیگر هم که در آستانه قصاص هستند، از جمله براى على مهین‏ترابى نگرانم. من در زندان‏ها و کانون‏ها با این جور بچه‏ها دمخور شده‏ام و پاى حرف‏هایشان نشسته‏ام. این بچه‏ها انگار هر روز مى‏میرند و بزرگترین کابوس زندگى‏شان رسیدن به هجده‏سالگى است. شاید براى من و تو، هجده‏ سالگى خیلى شیرین باشد اما براى آنها هجده سالگى بوى مرگ مى‏دهد.

بیوگرافی نیکی کریمی

دو شنبه 10 مهر 1391
16:20
alihoveida

 


Niki Karimi
نام : نیکی کریمی
تاریخ تولد: 19 / آبان/1350
محل تولد: تهران
شغل: بازیگر و کارگردان
وبسایت رسمی:www.nikikarimi.ir
----------------------------------------------------
نیکی کریمی متولد سال ۱۳۵۰ در تهران است. او از دوران دبستان بازی در گروه‌های کوچکتئاتری را آغاز کرد. نخستین نقش سینمایی‌اش را در سال ۱۳۶۸ در فیلم «وسوسه» به کارگردانی جمشید حیدری به دست آورد. اما نخستین حضور جدی‌اش را میتوان در فیلم «عروس» به کارگردانی بهروز افخمی در سال ۱۳۶۹ دانست. او و ابوالفضل پورعرب را اولین جوانان سینمای ایران پس از انقلاب می‌دانند.
پس از آن، کریمی در دو فیلم مهم از داریوش مهرجویی به نام‌های «سارا» و «پری» بازی کرد. بازی‌اش در فیلم «سارا» اقتباسی از «خانه عروسک» اثر هنریک ابسن بود، برایش جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره‌های سن سباستین و نانت را به ارمغان آورد.
در همان سال برای تحصیل در رشته طراحی به آمریکا رفت و تا زمان بازی در فیلم «پری اثر داریوش مهرجویی به ایران بازنگشت. بازی‌اش در این فیلم که اقتباسی از کتاب «فرنی و زویی» اثر سلینجر بود مورد توجه قرار گرفت و برای بار سوم در جشنواره فیلم فجر نامزد سیمرغ بلورین شد.
پس از بازی در چند فیلم از کارگردانانی چون ابراهیم حاتمی‌کیا، بهروز افخمی و داریوش فرهنگ در سال ۱۳۷۷ در فیلم «دو زن»به کارگردانی تهمینه میلانی بازی کرد. او با بازی در این فیلم، به بازیگر ثابت چند فیلم بعدی تهمینه میلانی با مایه‌های فمینیستی تبدیل شد و این همکاری تا فیلم «واکنش پنجم» ادامه یافت.
کریمی برای پنجمین بار برای فیلم «دو زن» نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد. و جایزه بهترین بازیگر زن را به خاطر بازی در همین فیلم از جشنواره تائورمینا ایتالیا گرفت.
پس از اینکه دستیاری عباس کیارستمی‌را در فیلم «A.B.C. Africa» به عهده گرفت، در سال۱۳۸۰ فیلم کوتاه مستندی با مضمون نازایی با عنوان «داشتن یا نداشتن» ساخت که برنده جایزه باران شد.
 در سال ۱۳۸۱ در دو فیلم ««دیوانه‌ای از قفس پرید» به کارگردانی احمد‌رضا معتمدی و «واکنش پنجم» به کارگردانی تهمینه میلانی بازی کرد که به خاطر بازی در این دو فیلم جایزهسیمرغ بلورین جشنواره فجر را گرفت.
او برای اولین بار در فیلم «باج خور» اثر «فرزاد مؤتمن» در یک نقش منفی بازی کرد.
در سال ۱۳۸۳ اولین فیلم بلندش به نام «یک شب» را کارگردانی کرد.
مجموعه آثار:
- وسوسه (جمشید حیدری، 1368)
- عروس (بهروز افخمی، 1369)
- ردپای گرگ (مسعود کیمیایی، 71 - 1370)
- سارا (داریوش مهرجویی، 1371)
- پری (داریوش مهرجویی، 1373)
- بوی پیراهن یوسف (ابراهیم حاتمی کیا، 1374)
- سایه به سایه (علی ژکان، 1374)
- برج مینو (ابراهیم حاتمی کیا، 1374)
- روانی (داریوش فرهنگ، 1376)
- جهان پهلوان تختی (بهروز افخمی، 1376)
- بازیگر (محمدعلی سجادی، 1377)
- دوزن (تهمینه میلانی، 1377)
- سیب سرخ حوا (سعید اسدی، 78 - 1377)
- دختران انتظار (رحمان رضایی، 1378)
- نسل سوخته (رسول ملاقلی پور، 1378)
- هزاران زن مثل من (رضا کریمی، 79 - 1378)
- نیمه پنهان (تهمینه میلانی، 1379)
- دیوانه ای از قفس پرید (احمدرضا معتمدی، 81 - 1380)
- بر باد رفته (صدرا عبداللهی، 1381)
- واکنش پنجم (تهمینه میلانی، 1381)
- باج خور (فرزاد مؤتمن، 1382)
- پرونده هاوانا (علیرضا رئیسیان، 1383)
- ستاره ها - جلد دوم: ستاره است (فریدون جیرانی، 1384)
- نوک برج (کیومرث پوراحمد، 1384)
- شام عروسی (ابراهیم وحیدزاده‏، 1384)
- سه زن (منیژه حکمت، 1385)
- زن دوم (سیروس الوند، 1385)
- جعبه موسیقی (فرزاد موتمن، 1385)
 
به عنوان کارگردان:
- داشتن و نداشتن (مستند، 1381)
- یک شب (1383)
- چند روز بعد (1385)
جشنواره ها و جوایز:
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از یازدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « سارا » - 1371
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از نهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « عروس » - 1369
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن از بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم های « دیوانه ای از قفس پرید » و « واکنش پنجم » - 1381
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « پری » - 1373
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از شانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « روانی » - 1376
- تقدیر شده از هفدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « دو زن » - 1377
- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن از هفتمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم « واکنش پنجم » - 1382
- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن از پنجمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم « نیمه پنهان » - 1380
- بهترین بازیگر نقش اول زن سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « دو زن » - 1378- سومین بازیگر نقش اول زن سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « نسل سوخته - 1379
- سومین بازیگر نقش اول زن سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « نیمه پنهان » - 1380
- چهارمین بازیگر نقش اول زن سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « دیوانه ای از قفس پرید » - 1382 

ماشین حساب گردویی

دو شنبه 10 مهر 1391
14:2
alihoveida
Calculator

موضوعات مرتبط:

بیوگرافی فرهاد

دو شنبه 10 مهر 1391
11:34
alihoveida

 فرهاد (خواننده)

Farhad.jpg

فرهاد
 
اطلاعات هنرمند
نام اصلی فرهاد مهراد
تولد ۲۹ دی ۱۳۲۲
تهران، ایران[۱]
مرگ ۹ شهریور ۱۳۸۱
پاریس، فرانسه[۱]
سبک‌ها موسیقی پاپ فارسی، راک ایرانی
فعالیت(ها) خواننده، آهنگ‌ساز و نوازنده[۱]
مدت فعالیت ۱۳۴۲-۱۳۵۷[۱]
۱۳۷۲-۱۳۸۱[۱]
نقش‌های
مرتبط
بلک کتس[۱]
سازهای برجسته پیانو، گیتار
 
فرهاد مِهراد (۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران - ۹ شهریور ۱۳۸۱ در پاریس) معروف به فرهاد؛ خواننده، آهنگ‌ساز و نوازندهٔ پاپ راک اهل ایران بود.
فرهاد از خوانندگان راک ایرانی بود و نخستین آلبوم راک اند رول ایران را منتشر کرد. آنچه فرهاد را از دیگر همدوره‎هایش متمایز می‎کند، ترانه‎هایپوچ‌گرا و فرهنگ خیابانی است که در موسیقی او متبلور شده‎است. این عناصر در ترانه مشهور «کودکانه» بیش از پیش نمود دارد.
او به عنوان یکی از سیاسی‌ترین خوانندگان ایران شناخته می‌شود. فرهاد در اوایل دهه ۱۳۵۰ شعرهایی با مضامین سیاسی می‌خواند و مدتی زندانی سیاسی بود. فرهاد بعداً از انقلابیون شد و در زمستان ۱۳۵۷ ترانه انقلابی «وحدت» را خواند، اما پس از انقلاب تا سال ۱۳۷۲ از ادامه کار منع شد.
از معروف‌ترین آهنگ‌های او می‌توان به «جمعه»، «کودکانه»، «وحدت»، «گنجشکک اشی مشی» و «شبانه» اشاره کرد. فرهاد آهنگ‎هایی نیز به زبان‎های غیرفارسی دارد.
 
زندگی‌نامه
سال‌های کودکی
فرهاد ۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران متولد شد. پدرش رضا مهراد، کاردار ایران در کشورهای عربی بود. فرهاد تا ۸ سالگی که به همراه خانواده به تهران بازگشت در عراق زندگی می‌کرد. برادر بزرگ فرهاد ویولن می‌نواخت. یکی از دوستان برادرش متوجه علاقهٔ فرهاد به موسیقی می‌شود و از خانواده فرهاد می‌خواهد که سازی برای او تهیه کنند. با اصرار برادرش یک ویولن‌سل برای او تهیه می‌کنند و تمرینات فرهاد آغاز می‌شود. ولی عمر تمرینات ویولن‌سل از ۳ جلسه فراتر نرفت و دست روزگار ساز او را شکست.
سال‌های جوانی و شهرت
تصویر «فرهاد مهراد» بر جلد مجلهٔ «اطلاعات هفتگی»
فرهاد، شهیار قنبری و اسفندیار منفردزاده روی جلد ترانه «جمعه»
بعد از ترک تحصیل در کلاس یازدهم با یک گروه نوازندهٔ ارمنی آشنا می‌شود و با استفاده از سازهای آنان به صورت تجربی نواختن را می‌آموزد و مدتی بعد به عنوان نوازندهٔ گیتار در همان گروه شروع به فعالیت می‌کند. فرهاد دو سال نیز به انگلستان رفت و در آنجا با موسیقی پاپ آن سال‌های انگلستان آشنا شد.
پس از بازگشت به ایران فرهاد اولین اجرای موسیقی خود را در هتل ریمبو در خیابان ایرانشهر تهران اجرا کرد. سپس به اجرای برنامه در رستوران کوچینی ادامه داد و در آنجا به فرهاد بلک‌کَتس مشهور شد. در این دوران در کافه‌های مختلف تهران به خواندن آوازهایی از گروه‌های معروف موسیقی آن زمان از جمله بیتل‌ها، الویس پریسلی، و ری چارلز می‌پرداخت. در همین دوره ترانهٔ «اگه یه جو شانس داشتیم» را برای دوبلهٔ فیلم بانوی زیبای منخواند که در فیلم استفاده شد.
در ۱۳۴۸ فرهاد برای ترانهٔ «مرد تنها» (با آهنگ اسفندیار منفردزاده و شعر شهیار قنبری) در فیلم رضا موتوری (به کارگردانی مسعود کیمیایی) آواز خواند. این ترانه در سال ۱۳۴۹ هم‌زمان با اکران فیلم به شکل صفحهٔ موسیقی منتشر شد. در ۱۳۵۰ ترانهٔ «جمعه» (کار منفردزاده و قنبری) را برای فیلمخداحافظ رفیق (به کارگردانی امیر نادری)، در ۱۳۵۱ ترانهٔ «خسته» را برای فیلم زنجیری، و در ۱۳۵۶ ترانهٔ «سقف» (کار منفردزاده و ایرج جنتی عطایی) را برای فیلم ماهی‌ها در خاک می‌میرند خواند.
در همین سال‌ها(اوایل دههٔ ۱۳۵۰) فرهاد با دختری به نام مونیکا آشنا شد و با او ازدواج کرد اما سرانجام این ازدواج جدایی بود. بعدها یعنی در اواخر همین دهه فرهاد با پوران گلفام ازدواج کرد و تا پایان عمر با او زندگی کرد.
تا سال ۱۳۵۷ و انقلاب ایران کنسرت‌های فراوانی داد. در بهمن ۱۳۵۷ هم‌زمان با انقلاب ترانهٔ معروفش «وحدت» (آهنگ از منفردزاده، شعر از سیاوش کسرایی) را ضبط کرد.
پس از انقلاب مدت‌ها از کار منع شد تا بالاخره در ۱۳۶۹ آلبوم خواب در بیداری را منتشر کرد که چند ترانهٔ فارسی و چند ترانهٔ انگلیسی داشت. در این نوار فرهاد پیانو هم می‌نواخت و بعضی از آهنگ‌ها را هم خود ساخته بود. در ۱۳۷۴ نیز اولین کنسرت بعد از انقلابش را در کلن اجرا کرد.
در ۱۳۷۶ آلبوم وحدت او نیز منتشر شد که شامل ترانه‌های دههٔ ۱۳۵۰ او بود. در ۱۳۷۷ توانست در هتل شرق تهران کنسرت اجرا کند و آلبوم برف را نیز منتشر کرد.
سال‌های پایانی و بیماری
مزار فرهاد مهراد در پاریس
پس از انتشار آلبوم «برف»، فرهاد درصدد تهیه آلبومی با نام «آمین» بود که ترانه‌هایی از کشورها و زبان‌های مختلف را در بر می‌گرفت. اما از مهرماه ۱۳۷۹ بیماری او جدی شد. فرهاد به بیماری هپاتیت سی مبتلا بود و در نتیجهٔ عوارض کبدی ناشی از آن در خرداد ۱۳۸۱ برای درمان به لیل در فرانسه رفت و در ۹ شهریور همان سال پس از مدتی اغما در بیمارستان، در سن ۵۹ سالگی درگذشت و در ۱۳ شهریور در گورستان تیه در پاریس دفن شد. پس از درگذشت فرهاد، مجموعه آثار و فیلم مستندی از او منتشر شد.

 


بیوگرافی کامبیز دیرباز

دو شنبه 10 مهر 1391
10:28
alihoveida

 

 

نام و نام خانوادگی:
کامبیز دیرباز

تاریخ تولد و محل تولد:
متولد ۱۳۵۴ تهران

زمینه فعالیت:
بازیگر

مدرک تحصیلی:
لیسانس بازیگری از دانشکده هنرهای دانشگاه آزاد اسلامی

آغاز فعالیت هنری:

از سال ۱۳۷۶ با حضور در تئاتر سیاوش خوانی

آغاز فعالیت سینمایی:

دختران انتظار (رحمان رضایی، ۱۳۷۸)

---------------------------------


 
مصاحبه با کامبیز دیرباز

 

 

محدثه واعظی پور:کامبیز دیرباز بازیگری سینما را با نقش‌های کوتاهی در «دختران انتظار» و «نغمه» شروع کرد.بازی در «دوئل» و دریافت سیمرغ بلورین آغاز یک جریان تازه در کارنامه حرفه‌ای این بازیگر بود. دیرباز پس از «دوئل» در فیلم‌های «گرداب»، «به نام پدر»، «مقلد شیطان»، «سرگیجه» و «اخراجی‌ها» بازی کرد. این گفت‌وگو به بهانه اکران «اخراجی‌ها» فیلمی که دیرباز در آن نقش مجید سوزوکی شخصیت اصلی را بازی کرده انجام شده در روزهای پایانی سال ۸۵ که دیرباز مشغله‌های زیادی داشت. چند روز را سر صحنه مجموعه «در چشم باد» در شمال کشور می‌گذراند و چند روز به تهران می‌آمد تا به ضبط برنامه نوروزی‌اش در رادیو برسد.
بعد از «دوئل» و گرفتن سیمرغ چه اتفاقی افتاد؟ به نظر می‌رسد کامبیز دیرباز کاملاً حرفه‌ای با موضوع برخورد کرده، احساساتی نشده و فقط به فکر بازی در نقش اول نبوده. در عین حال که به تنوع انتخاب‌هایش هم اهمیت داده.

 

قطعاً اینها که گفتید در ذهن من بوده، البته چقدر به این ایده‌آل نزدیک شده‌ام، بحث دیگری است. بعد از «دوئل» و گرفتن سیمرغ بلورین و پخش «تب سرد» پیشنهادهای زیادی داشتم. تا جایی که توانستم سعی کردم به متن اهمیت بدهم و به اینکه پیشنهاد در مدیوم سینماست یا تلویزیون کمتر توجه کردم. سعی کردم به عنوان یک مخاطب با پیشنهادهایم برخورد کنم، خیلی حسی انتخاب کردم و پیشنهادهایی را پذیرفتم که دوستشان داشتم. همین حساسیت‌ها باعث شد ۱۴ ماه هیچ کاری را قبول نکنم تا «به نام پدر».

کار با حاتمی‌کیا برایتان مهم بود؟

در کنار همکاری با آقای حاتمی‌کیا که مهم بود، نقش و فیلمنامه را هم دوست داشتم.

نقش هم با کارهای قبلی‌تان متفاوت بود.

بله. میثم با پیمان در «تب سرد» ویحیی در «دوئل» خیلی تفاوت داشت. من هم تمام انرژی‌ام را گذاشتم که این تفاوت‌ها به چشم بیاید.

پروژه «در چشم باد» بعد از «به نام پدر» پیشنهاد شد؟

بله. «در چشم باد» یک کار ویژه و متفاوت تلویزیونی است. نقشی را که در این مجموعه بازی می‌کنم خیلی دوست دارم.

در این مدت به نظر می‌رسد تعمداً نخواسته‌اید کار تلویزیونی قبول کنید؟

اگر «در چشم باد» را جزو مجموعه‌های مرسوم تلویزیون حساب نکنیم، ۳ سال است که در مجموعه‌ای بازی نکرده‌ام. با وجودی که به متن فیلمنامه اهمیت می‌دهم اما در انتخاب‌هایم سعی کردم نگاهم به سینما باشد.

در این فاصله در نمایش «یک زن، یک مرد» هم روی صحنه رفتید. آزیتا حاجیان درباره انتخاب شما درست عمل کرد. ویژگی‌های چهره‌تان طوری است که هم برای بازی در نقش مثبت مناسب هستید، هم منفی و یکی از بازی‌های خوبتان را در قالب یک شخصیت کاملاً خبیث در این نمایش دیدیم.

خیلی وقت بود روی صحنه نرفته بودم و خیلی خوشحالم که با آن نقش، دوباره به تئاتر برگشتم. بازی در نقشی با این میزان جذابیت یک تمرین فوق‌العاده بود. یک نکته دیگر که در این نمایش برایم اهمیت دارد، استقبالی است که از آن شد. کار ما بدون مخاطب بی‌معنی است، دوست ندارم فقط برای دلم بازی کنم.

در «به نام پدر» با آزیتا حاجیان هم‌بازی بودید. احتمالاً به همین دلیل برای بازی در این نمایش انتخاب شدید.

تجربه مشترکی که در «به نام پدر» داشتیم در انتخاب من تاثیر داشت. خانم حاجیان بازیگردان‌ آن فیلم بود و احتمالاً شناختی که از جنس بازی من داشته باعث شده من را انتخاب کند.

گفتید که مخاطب خیلی برایتان اهمیت دارد. اگر پیشنهاد بازی در فیلمی داشته باشید که در چند جشنواره داخلی و خارجی نمایش داده شود اما اکران عمومی گسترده نداشته باشد، رد می‌کنید؟

اگر یک فیلم اکران محدود داشته باشد به معنی این نیست که مخاطب ندارد. بعضی فیلم‌ها، اصلاً مخاطب ندارند حتی اگر در تعداد زیادی سینما روی پرده بروند. فیلم‌هایی که جنبه هنری و فرهنگی بیشتری دارند هم مخاطب دارند و بازی کردن در آنها، تجربه خوبی است. همان‌طور که گفتم فیلمنامه و نقش برای من اهمیت زیادی دارد. وقتی فیلمنامه‌ای را می‌خوانم تقریباً می‌توانم تشخیص بدهم که مخاطب چگونه با آن برخورد می‌کند. در این مدت در یک فیلم کوتاه هم بازی کردم. این فیلم‌ها مخاطب کمتری نسبت به فیلم‌های سینمایی دارد، اگر برای من فقط مخاطب انبوه مهم بود در چنین فیلمی بازی نمی‌کردم اما این تجربه‌ها هم مخاطب خاص خودش را دارد و این مخاطب برای من مهم است.

مسعود ده‌نمکی سوابق سیاسی روشنی دارد. از همکاری با او و داوری‌هایی که ممکن بود درباره شما و فیلم «اخراجی‌ها» بشود، نترسیدید؟

دیدگاه و سوابق سیاسی آقای ده‌نمکی به خودشان مربوط است. من از زمانی که با او آشنا شدم به عنوان یک کارگردان به او نگاه کردم و او هم من را به عنوان بازیگر فیلمش پذیرفت، رابطه‌ای کاملاً‌ حرفه‌ای بین ما حاکم بود.

در این مدت با کارگردان‌هایی کار کرده‌اید که اولین فیلمشان را می‌سازند. اعتماد کردن به قابلیت‌های این کارگردان‌ها آسان است؟ ده‌نمکی البته دو فیلم مستند ساخته، آنها را دیده بودید؟

در مقطعی کارگردانی به من اعتماد کرده و فرصت داده در فیلمی مثل «دوئل» برای اولین‌بار به طور جدی خود را محک بزنم. این اعتماد را من به عنوان بازیگر به بعضی فیلمسازها داده‌ام و هیچ‌وقت فکر نکرده‌ام نباید با یک کارگردان فیلم اولی همکاری کرد. در مورد آقای ده‌نمکی هم دو فیلم مستند از او دیده بودم. «فقر و فحشا» به نظرم فیلم جسورانه و متفاوتی است. در همان مستندها هم می‌توان استعداد آقای ده‌نمکی در فیلمسازی را تشخیص داد. در کنار اینها تیمی که قرار بود در ساخت «اخراجی‌ها» او را کمک کند، تیمی حرفه‌ای بود و من می‌دانستم نتیجه همکاری این گروه اگر شاهکار نشود، کار قابل دفاعی می‌شود.

کسی توصیه نکرد با ده‌نمکی همکاری نکنید؟

نه. اصلاً. واقعاً کسی چنین توصیه‌ای نکرد.

مجید سوزوکی کاراکتری است که ده‌نمکی او را دیده، یک کاراکتر واقعی که وجود داشته. بازی در چنین نقشی جذابیت خاصی دارد؟

آقای ده‌نمکی عکس او را به من نشان داد، خاطرات مختلفی از او برایم تعریف کرد که شناخت من را از این کاراکتر بیشتر می‌کرد. مجید، جوانی است با ذهنیت مثبت، کم‌حرف و جدی. تلاش من و آقای ده‌نمکی این بود تا تصویری که از مجید سوزوکی ارائه می‌دهیم واقعاً به او نزدیک باشد.

این شباهت‌ها در ویژگی‌های ظاهری هم رعایت شد؟ یعنی نوع لباس پوشیدن و گریم شما قرار است مجید سوزوکی واقعی را تداعی کند.

نوع لباس پوشیدن، شکل گریم، انگشترهایی که در دست من است و حتی استفاده از تکیه‌کلام ما چاکریم در جهت نزدیک شدن به آن شخصیت بود. شخصیتی که می‌خواستیم دوباره او را زنده کنیم.

جدیتی که در بازی شما می‌بینیم دقیقاً خواسته ده‌نمکی بود؟ این جدیت که در رفتار مجید هست، جنس شوخی‌ها و نوع متلک‌ها او را کاملاً‌ از دوستانش متفاوت کرده.

از قبل رویش فکر کرده بودیم و خواسته آقای ده‌نمکی بود. دوستان مجید به جز مصطفی که سینه‌سوخته و از همه بزرگ‌تر است، بقیه اهل فکر کردن نیستند، آنها اول عمل می‌کنند بعد فکر می‌کنند (می‌خندد) اما مجید سوزوکی با بقیه فرق دارد. در این گروه، فقط او هدف دارد و به همین دلیل، از بقیه متفاوت است.

مرگ مجید در پایان فیلم، قابل پیش‌بینی و کلیشه‌ای است. هر چند ده‌نمکی سعی کرده روی تحول مجید خیلی تاکید نکند.

مرگ مجید باید اتفاق می‌افتاد. در دنیای واقعی هم مجید سوزوکی در جبهه شهید شد و این فیلم بخشی از زندگی او را به تصویر می‌کشد. همان بخشی که با مرگش به پایان می‌رسد.

در واقعیت هم مجید سوزوکی همین مدت در جبهه بوده و در همین فاصله زمانی شهید شده؟

بله، مجید سوزوکی می‌آید که در جبهه گشتی بزند و بعد برگردد که شهید می‌شود.

تحول مجید برای شما قابل قبول است؟

به نظر من تحول باسمه‌ای در فیلم نمی‌بینیم. زمانی که فیلمنامه را می‌خواندم آرزو می‌کردم مجید در پایان متحول نشود. اگر می‌شد این نقش را بازی نمی‌کردم. وقتی فیلمنامه به آخر رسید خیلی خوشحال بودم که تحول باسمه‌ای اتفاق نیفتاد و مجید در لحظات آخر زندگی هم مرام خودش را دارد. اگر تحولی در مجید می‌بینیم از جنس خود اوست.

فکر می‌کردید برای بازی در نقش مجید سوزوکی نامزد سیمرغ بشوید؟

موقع فیلمبرداری نمی‌شود به این چیزها فکر کرد. موقع بازی در این نقش اصلاً به این بخش از ماجرا فکر نمی‌کردم.

یعنی اصلاً گرفتن سیمرغ یا نامزد شدن در جشنواره اهمیتی ندارد؟

مگر می‌شود اهمیت نداشته باشد. دیده شدن بازی‌ام در جشنواره و بعد از آن خیلی مهم است. درباره «اخراجی‌ها» این اتفاق افتاد و من حس کردم که مردم بازی من را دیده‌اند. اگر نامزد می‌شدم یا جایزه می‌گرفتم این شیرینی بیشتر می‌شد ولی برای من که یک بار سیمرغ بلورین گرفته‌ام، نظر مردم و استقبال آنها اهمیت بیشتری پیدا کرده است.

این روزها مشغول اجرای یک برنامه در رادیو هستید. اولین بار است که در رادیو فعالیت می‌کنید؟

اجرای یک برنامه سینمایی را برعهده دارم. با برگزیدگان سینمای ایران در سال ۸۵ صحبت می‌کنیم. این روزها مشغول ضبط برنامه هستیم و از فروردین‌ماه پخش برنامه شروع می‌شود. خوشبختانه اولین تجربه‌ام در رادیو، اجرای یک برنامه سینمایی است که در سرتاسر ایران پخش می‌شود.

به نظر می‌رسد به بازیگر محبوب کارگردان‌های سینمای جنگ تبدیل شده‌اید؟

(می‌خندد) «به نام پدر» فیلم جنگی نبود.

حاتمی‌کیا بیشتر در حوزه سینمای جنگ فعالیت کرده.

به هر حال فیلمنامه خوب معیار انتخاب من است. اگر باز هم در این حوزه پیشنهادهایی بشود می‌پذیرم.

«اخراجی‌ها» جزو فیلم‌هایی است که دوستش دارید؟

من همه فیلم‌هایی که بازی کرده‌ام، دوست دارم. خوشحالم که «اخراجی‌ها» فیلمی است که هم من آن را دوست دارم، هم مردم.

به اندازه «دوئل» آن را دوست دارید؟

«دوئل» برای من یک قصه دیگر دارد و آغاز یک جریان است و با دیگر تجربه‌هایم قابل مقایسه نیست

مجموعه آثار:

- دختران انتظار (رحمان رضایی، ۱۳۷۸)

- نغمه (ابوالقاسم طالبی، ۱۳۸۱)

- دوئل (احمدرضا درویش، ۱۳۸۲)

- گرداب (حسن هدایت، ۱۳۸۴)

- به نام پدر (ابراهیم حاتمی کیا، ۱۳۸۴)

- سرگیجه (محمد زرین دست، ۱۳۸۴)

- اخراجی ها (مسعود ده نمکی، ۱۳۸۵)

- انعکاس (رضا کریمی، ۱۳۸۶)

 

مجموعه های تلویزیونی:

 

- تب سرد (علیرضا افخمی، ۱۳۸۳)

- در چشم باد (مسعود جعفری جوزانی، ۱۳۸۴)

جشنواره ها و جوایز:

- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و دومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم دوئل – ۱۳۸۲

 

- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم به نام پدر – ۱۳۸۴

 

- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از نهمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم دوئل -

 


بیوگرافی امین زندگانی

یک شنبه 9 مهر 1391
20:24
alihoveida

 Amin Zendegani

نام و نام خانوادگی : امین زندگانی
تاریخ تولد : 6 / مرداد / 1351
محل تولد : تهران
شغل : بازیگر سینما ، تاتر و تلویزیون
مدرک تحصیلی : لیسانس تئاتر و ادبیات نمایشی (دانشگاه آزاد)
------------------------
امين زندگاني در سال 1351 در تهران متولد شد. از سال 1370 با ورود به دانشگاه هنر و تحصيل در رشته تئاتر وارد عرصه ي هنر شد و به ترتيب در نمايش هاي «همسرايي مختار» (محمود عزيزي)، «خروسك پريشان» (داوود كيانيان)، «بازي تابلوي آخر» (نصرالله قادري)، «به من دروغ بگو» (امين زندگاني)، «دو مرد بر يك نيمكت» (بهاء صدر)، «سرخ سوزان» (چستا ثيري)، «مرغ دريايي» (اكبر زنجانپور) به فعاليت پرداخت. از سال 1374 با بازي در سريال «وكلاي جوان» (بهرام كاظمي)، كار در مقابل دوربين را آغاز كرد و در سريال هاي «به سوي پيروزي» (سيروس مقدم)،‌ «راه سوم» (قاسم جعفري)، «روزگار جواني» (اصغر توسلي)، «همسفر» (قاسم جعفري)، «چند دقيقه زندگي» (حسيني خواه)، «معصوميت از دست رفته» (داوود ميرباقري)،‌ «نوعروس» (بيژن ميرباقري)، «طلسم شده» (داريوش فرهنگ) به ايفاي نقش پرداخت. او همچنين در فيلم هاي سينمايي «زن شرقي»، «آدمكها» و «بازيگر» حضور يافت. زندگاني در سال 1374 جايزه ي بهترين بازيگر مرد از جشنواره ي تئاتر فجر را دريافت كرد و در سال 1380 دومين بازيگر منتخب مردم از بين سريال هاي پخش شده (در طول 4 سال) از شبكه سوم سيما شد
امین در خانواده اي هنرمند و آشنا با موسيقي متولد شدپدرش از اساتيد برتر موسيقي بود كه در سال ۱۳۸۸جمع صميمي خانواده را ترك گفته و به ديار باقي شتافت برادرش (اميد) نيز مدت هاست كه درعرصه موسيقي فعاليت ميكند و آلبومي را نيز باصداي خود روانه بازار كرده است، اما امين به دليل مشغله هاي كار و تحصيل به اين هنر علاقه چنداني (البته براي* فراگيري) نشان نداد، تا اين كه بالاخره به فراگيري نواختن (فلوت) و نيز (گيتار) پرداخت وهم اكنون نيز به عنوان يكي از خوانندگان گروه*هفت* فعاليت ميكند. امین زندگانی چند سال قبل با مینا لاکانی (بازیگر) ازدواج میکنند . این دو که در فیلم زن شرقی همبازی بودند پس از مدتی از هم طلاق میگیرند.
Filmoghraphy
سینمایی
  • ملک سلیمان(۱۳۸۷)
  • خانواده دکترارنست (۱۳۸۸)
  • ژرفا (۱۳۸۷)
  • کابوس (۱۳۸۷)
  • من و دبورا(۱۳۸۴)
  • شهرآشوب (۱۳۸۴)
  • آدمکها (۱۳۸۲)
  • بازیگر(۱۳۷۷)
  • زن شرقی(۱۳۷۶)
.
مجموعه تلویزیونی
  • مختار نامه
  • معصومیت از دست رفته
  • قفسی برای پرواز
  • به سوی پیروزی
  • راه سوم
  • روزگار جوانی
  • همسفر
  • چند دقیقه زندگی
  • نوعروس
  • طلسم شده
  • وکلای جوان 

یک مصاحبه کوتاه با امین زندگانی :
ظاهرا ابتدا نقش دیگری به غیر از مسلم را می خواستید در مختار نامه بازی کنید؟
امین زندگانی:بله درسته,در سریال مختارنامه برای نقش یکی از فرماندهان سپاه مختار که نقش خیلی زیبا و جوانپسندی بود و در کل پروژه حضور داشت,قرارداد بستم.اما یک روز از دفتر آقای میرباقری با من تماس گرفتند و وقتی آنجا رفتم اشان گفتند که می خواهد نقش من را تغییر دهند چون برای نقش مسلم کسی بهتر از من را نداشتند.این نقش در چهار قسمت بیشتر نبود ولی برای من ارزش داشت.
اینطور که گفتید نقش کیان را می خواستید بازی کنید؟
امین زندگانی:زیاد در موردش صحبت نکنیم بهتر است ولی خوب خیلی خوشحالم که توانستم نقش مسلم را به خوبی اجرا کنم و مورد پسند مخاطب باشد.
آیا برای سریال آموزشی هم دیده بودید؟
امین زندگانی:بله برای این سریال آموزش شمشیر بازی دیده بودم و همچنین باید بگم که این آموزش خیلی خوب بود برای من که در فیلم ملک سلیمان هم از آن استفاده کردم ولی در ملک سلیمان بیشتر آموزش سوارکاری به من دادند.آیا می خواهید همیشه همانند این چند مدت پر کار باشید؟
امین زندگانی:من به پرکار بودن و یا کم کار بودند توجه نمی کنم یا اینکه بیشتر دیده بشوم.من بیشتر به اصل فیلم ها و سریال هایی که بازی می کنم توجه دارم و باید بگم که همیشه سعی می کنم به داستان فیلم و سریال را مدنظر داشته باشم.
به غیر از بازیگری در شغل دیگری هم فعالیت دارید؟
امین زندگانی:بله,غیر از سینما,مدت کوتاهی با دوستی شرکت پخش مواد غذایی دایر کردیم اما پس از مدتی به طور مشخص متوجه شدم که استعداد کار اقتصادی ندارم.در کار های موسیقی هم کمی فعالیت داشته ام ولی باید بگم در موسقی هم استعداد خوبی ندارم.

 


بیوگرافی الناز شاکر دوست

یک شنبه 9 مهر 1391
20:7
alihoveida

 Elnaz Shakerdoost

       
نام : الناز شاکردوست
تاریخ تولد: ۷ تیر ۱۳۶۳
محل تولد : تهران
سال‌های فعالیت ۱۳۸۳ تا کنون
مدرک تحصیلی : دانشجوی تئاتر از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران
الناز شاکردوست در ۱۳۶۳ به‌دنیا آمد در بیست سالگی (۱۳۸۳) با بازی در فیم گل یخ به کارگردانی کیومرث پوراحمد به سینما وارد شد.در دوران دبستان عاشق بازيگري شد.دانشجوي تئاتر از دانشكده هنر و معماري دانشگاه تهران است. كلا انساني عجيبي است.. عاشق فوتبال است شبيه بازيگري ! مادر خود را بسيار دوست دارد. وی تا به حال دو بار نامزد دریافت تندیس خانه سینما شده‌است. شاکردوست هم از سال ۱۳۸۳ و با بازی در فیلم سینمایی «گل یخ» به کارگردانی کیومرث پوراحمد وارد سینما شد. او در این سال​‌ها در ۲۵ فیلم سینمایی که اغلب فیلم‌هایی تجاری بودند بازی کرده‌است که از جمله این کار‌ها می‌توان به «بی​وفا»، «کیش و مات»، «مجنون لیلی» و «عروس فراری» اشاره کرد. دوست صميمي او گوهر خير انديش است كه حداقل 30 سال از او بزرگتر است.به طور اتفاقي وارد سينما شد.به گفته كيومرث پوراحمد وقتي دنبال يك بازيگر حدودا 20 ساله ميگشته كه الناز رو ديده و از بازي وي كه در ان موقع در تئاتر بازي مي كرده خوشش امده و او را در فيلم گل يخ به عنوان بازيگر نقش اول بازي داده است. بازي هاي مختلف و نقش هاي مختلف كه از او ديديم او را يك بازيگر باهوش و با استعداد معرفي كرده است. بازي هاي متفاوت نظير يك دختر پولدار در عروس فراري ... يك دختر شل و ول در مجردها(واقعا فوق العاده بود).. يك دختر نسل سومي در چه كسي امير را كشت (بازي او در اين فيلم عالي بود..بسيار بهتر از نيكي كريمي . مهناز افشار و...)و بازي بسيار زيباي او در فيلم بي وفا(به عنوان يك دختر پايين خيابوني كه عمرا هيچ بازيگري نمي تونست اين نقش را به اين خوبي بازي كن).در اين سه سال و تا سن 22 سالگي بازي در 11 فيلم يك امار فوق العاده براي يك بازيگر است..منتقدين بسياري از همان اول از بازي او تعريف كرده اند. حتي هنرمنداني مانند مرحوم منوچهر نوذري از بازي وي تعريف كرده اند.. همچنين مهدي فخيم زاده كارگردان خوب كشورمان عنوان كرده است كه الناز شاكردوست به زودي بهترين بازيگر سينماي ايران خواهد شد.

فیلم شناسی :
* ۱۳۸۸: سلام بر عشق (اصغر نعیمی) - محصول: موسسه سینمایی پویا فیلم * ۱۳۸۸: شرط اول (مسعود اطیابی) * ۱۳۸۸: از ما بهتران (مهرداد فرید) * ۱۳۸۸: ناسپاس (پروژه حضرت موسی ع) (حسن هدایت) * ۱۳۸۸: شرخر (حسین شهابی) * ۱۳۸۸: چراغ قرمز (علی غفاری) * ۱۳۸۸: فاصله (کامران قدکچیان) * ۱۳۸۸: نقطه بی بازگشت (سایه) (سیروس رنجبر) * ۱۳۸۷: پوسته (مصطفی آل‌احمد) * ۱۳۸۷: دل خون (محمدرضا رحمانی) * ۱۳۸۷: کیش و مات (جمشید حیدری) * ۱۳۸۷: دو خواهر (محمد بانکی) * ۱۳۸۷: حرکت اول (فرهاد نجفی) * ۱۳۸۷: دو راه حل برای یک مسئله (قاسم جعفری) (فیلم کوتاه) * ۱۳۸۷: کارناوال مرگ (رضا اعظمیان) * ۱۳۸۶: باد در علفزار می‌پیچد (خسرو معصومی) * ۱۳۸۶: در میان ابرها (سید روح الله حجازی) * ۱۳۸۶: مجنون لیلی (قاسم جعفری) * ۱۳۸۵: اتوبوس شب (کیومرث پور احمد) * ۱۳۸۵: بی وفا (اصغر نعیمی) * ۱۳۸۵: خدا نزدیک است (علی وزیریان) * ۱۳۸۵: قاعدهٔ بازی (احمدرضا معتمدی) * ۱۳۸۵: چند می‌گیری گریه کنی؟ (شاهد احمدلو) * ۱۳۸۴: چه کسی امیر را کشت؟ (مهدی کرم‌پور) * ۱۳۸۴: قتل آن لاین (مسعود آب پرور) * ۱۳۸۳: عروس فراری (بهرام کاظمی) * ۱۳۸۳: مجردها (اصغر هاشمی) * ۱۳۸۳: گل یخ (کیومرث پوراحمد) سریال * ۱۳۸۹: قلب یخی (محمدحسین لطیفی) - اولین سریال بخش خصوصی ایرانی (شامل سه فصل ۱۲ قسمتی)

بیوگرافی حامد کمیلی

یک شنبه 9 مهر 1391
19:57
alihoveida

 

نام و نام خانوادگی : حامد کمیلی
تاریخ تولد : ۱۴ تیر ماه سال ۱۳۶۱
محل تولد : اصفهان
تحصیلات : مدرک کارشناسس مدیریت بازرگانی و کاردانی کامپیوتر
شغل : بازیگر سینما و تئاتر
فصل مورد علاقه اش پاییز است چون به گفته ی خودش در پاییز غمی وجود دارد که در عین شادی نهفته هم دارد . دارای شش سال سابقه آشنایی با ساز پیانو هست. کارهای مورد علاقه در اوقات فراغت : خواندن فیلنامه / تماشای فیلم / نوازندگی پیانو و همراهی با خانواده .
دارای ۲ برادر ۲ قلو به نام های احسان و ایمان که هر دو تازه وارد دانشگاه شدند . احسان عمران و ایمان معماری می خواند . وضعیت تاهل : مجرد ... حامد کمیلی کارشناس مدیریت بازرگانی است .اهل اصفهان است . کارش را با تئاتر در اصفهان شروع کرده و بعد در تهران ادامه داده و در این رشته از شاگردان فریدون خسروی و گلاب آدینه بوده است.جایزه ی بهترین بازیگران تئاتر فجر را برده است.دو کار ملک دل به کارگردانی سعید سعدی و حرف ربط فریدون خسروی را آماده ی کار دارد. او اهل مطالعه است وبه آینده اش امیدوار . اطرافیانش از او به عنوان انسانی پاک ساده و صمیمی یاد می کنند . در زمینه ی روانشناسی مطالعات زیادی دارد. پیانو وتار می نوازد . بسکتبال هم بازی می کند. از خواننده ها به شهرام ناظری علاقه مند است. از بازیگران خارجی آل پاچینو شون پن و از بازیگران ایرانی علی نصیریان و پرویز پرستویی و رضا کیانیان را دوست دارد . او می گوید: برای انتخاب نقش اولین چیزی که برایم مهم است ارتباط اولیه خودم با نقش است. ولی نقش هایی که خیلی خاص باشند و بتوان به شکلی ویژه به آنها نگاه کرد و نقشهایی که حرفی برای گفتن داشته باشند برایم خیلی باارزشند. دوست دارم در هر نقشی که ایفا می کنم همیشه حرفی برای گفتن داشته باشم.


بیوگرافی علی صادقی

یک شنبه 9 مهر 1391
19:50
alihoveida

 

 

Ali  Sadeghi
نام و نام خانوادگی : علی صادقی
تاریخ تولد : 14 / آذر / 1359
محل تولد : تهران
شغل : بازیگر سینما و تلویزیون
تحصیلات : فوق دیپلم کامپیوتر
محل زندگی : تهران/ خیابان شریعتی/ پل صدر
----------------------
 
علی صادقی متولد ۱۴ آذر ۱۳۵۹ یکی از بازیگران طنز سینما و تلویزیون ایران است .پدرش تراشکار و مادرش خانه دار است یک خواهر کوچکتر و یک برادر بزرگتر از خودش دارد. وی به گفته ی خودش به طور اتفاقی و با مجموعه آفتاب عالم تاب ساخته امیر سماواتی و مازیار حبیبی نیا وارد عرصه سینما شد.
  اصلاً اهل فوتبال نیست و بین سازها به گیتار برقی بیشتر علاقه دارد. خود او کار کوچه ی اقاقیااش را بیشتر از بقیه دوست دارد.بزرگترین آرزوی وی این است که آخر و عاقبتش به خیر باشد.ایده ی وی در زندگی این است که یک مزرعه داشته باشد در استرالیا با گاو ... 
خوبی اخلاق وی این است که دروغ در کارش نیست. بدی اخلاقش هم اینه که خیلی رک است.در زندگی بیشتر ازموسیقی گوش دادن لذت می برد   خودش میگه که اگه دوباره به دنیا بیاد میره سراغ آهنگسازی ولی برای بازیگری هم ارزش زیادی قائله.کارتون مورد علاقه علی صادقی در دوران کودکی یه کارتون عروسکی به نام ارگ و جیرجیر، بل و سباستین بود.
سینما
سال نام فیلم سمت کارگردان اکران توضیحات
۱۳۹۰ 
۱۳۸۹

همه چی آرومه

بازیگر

مصطفی منصوریار
- -
۱۳۸۹ ورود زنده ها ممنوع بازیگر جواد مزدآبادی - -
۱۳۸۹ پیتزا مخلوط بازیگر حسین قاسمی جامی - -
۱۳۸۹ ورود آقایان ممنوع بازیگر رامبد جوان - -
۱۳۸۸ بعد از ظهر سگی سگی بازیگر مصطفی کیایی ۱۴ مهر ۱۳۸۹ -
۱۳۸۸ سه درجه تب بازیگر حمیدرضا صلاحمند - -
۱۳۸۸ زمهریر بازیگر علی روئین تن - -
۱۳۸۸ ازدواج در وقت اضافه بازیگر سعید سهیلی خرداد ۱۳۸۹ -
۱۳۸۸ شیر و عسل بازیگر آرش معیریان اردیبهشت ۱۳۸۹ -
۱۳۸۷ زندگی شیرین بازیگر قدرت الله صلح میرزایی شهریور ۱۳۸۸ -
۱۳۸۷ کیش و مات بازیگر جمشید حیدری مرداد ۱۳۸۸ -
۱۳۸۷ حرکت اول بازیگر فرهاد نجفی اکران نشد به صورت VCD و DVD توسط تصویر دنیای هنر منتشر گردید
۱۳۸۶ تیغ زن بازیگر علیرضا داوودنژاد ۲۲ خرداد ۱۳۸۷ -
۱۳۸۵ اگه می‌تونی منو بگیر بازیگر مهمان شاهد احمد لو خرداد ۱۳۸۶ -
۱۳۸۴ چپ دست بازیگر مهمان آرش معیریان بهمن ۱۳۸۴ -
۱۳۸۴ هوو بازیگر علیرضا داوودنژاد ۲ فروردین ۱۳۸۵ -
۱۳۸۳ پیک نیک در میدان جنگ بازیگر سید رحیم حسینی - -
۱۳۸۳ آقا بازیگر امید بهکار - -
۱۳۸۲ روایت سه گانه (اپیزود دوم، شوخی‌های خدا) بازیگر عبدالحسن برزیده - فیلم توقیفی
فیلم ویدیویی-تلویزیونی
مجموعه‌های تلویزیونی

 

 


بیوگرافی خسرو شکیبایی

یک شنبه 9 مهر 1391
19:41
alihoveida

 

khosro Shakibaei

 نام: خسرو شکیبائی

محل تولد: تهران
تاریخ تولد: 1323

تحصیلات: بازيگري (دانشکده هنرهای زیبا/دانشگاه تهران)
شغل: بازیگر تئاتر، سینما و تلوزیون

افتخارات: 2سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر و ...
 
--------------------------
خسرو شکیبائی سينما، تئاتر و تلويزيون ايران كه سال‌ها با حميد هامون در فيلم «هامون» داريوش مهرجويي باورش كرديم و به خاطر اين فيلم، سيمرغ بلورين بهترين بازيگر مرد را در هشتمين دوره‌ي جشنواره فجر گرفت، سال‌ها بعد به خاطره فيلم «كيميا»ي احمدرضا درويش، دوباره اين سيمرغ را به خانه برد. او سومين سيمرغ خود را هم را براي بازي در نقش عادل مشرقي فيلم «سالاد فصل» فريدون جيراني گرفت. از آخرين افتخارات شكيبايي هم ديپلم افتخار براي فيلم «اتوبوس شب» كيومرث پوراحمد بود
خسرو شكيبايي كه خاطره‌ي بازي‌اش را در فيلم‌هاي «كاغذ بي‌خط»‏، «يك‌بار براي هميشه» و مجموعه‌هاي تلويزيوني «مدرس»، «روزي روزگاري» و‏‏ «خانه‌ي سبز» از ياد نبرده‌ايم، كم‌تر اهل گفت‌وگو و مصاحبه بود و با بيان صميمانه‌اش از خبرنگاران مي‌خواست كه از او توقع مصاحبه نداشته باشند و دلگير هم نشوند.   با بازي در نقش كوتاهي در فيلم «خط قرمز» (مسعود كيميايي، 1361) اولين حضورش را در سينما رقم زد و با «هامون» در خاطره‌ها ماندگار شد.   در حدود 40 فيلم سينمايي حضور داشته است؛ فيلم‌هايي همچون: «پري»،«رابطه»، «سايه به سايه»، «درد مشترك» و «خواهران غريب» و با فيلم‌سازان شاخصي چون داريوش مهرجويي، ناصر تقوايي و مسعود كيميايي همكاري داشت
آخرين نقش‌آفريني اين هنرمند در فيلم تلويزيوني «پيوند» سعيد عالم‌زاده و آخرين نمايش فيلمش، «آشيانه‌اي براي زندگي» حميد طالقاني بود كه به مناسبت روز پدر از تلويزيون پخش شد
 
شكيبايي متولد سال 1323 در تهران، فارغ‌التحصيل بازيگري از دانشكده‌ي هنرهاي زيباي دانشگاه تهران بود. در زندگي‌نامه‌ي او به اين موارد اشاره شده است: علاقه به كشتي كچ و شركت در چند مسابقه‌ي آماتوري و غيرحرفه‌يي (1340)، عضو گروه نمايشي توسكا و بازيدر نمايش پنجه‌ي عدالت، گوينده‌ي فيلم در استوديو شهاب (49-1347)، فعاليت در تئاتر (1354) و انتشار چند نوار از شعرهاي شاعران معاصر. 
از نمايش‌هاي او هستند: پنجه‌ي عدالت، زير گذر لوطي صالح، تراژدي كسري، هنگامه‌ي شيرين وصال، بليت تئاتر، پنجه به دست آوردن، صيادان، با خشم به ياد آر، بازرس، سنگ و سرنا، همه‌ي پسران من، شب بيست و يكم و بيا تا گل برافشانيم.
        جوايز و سيمرغ بلورين وي از جشنواره فيلم فجر عبارتند از : 
هامون / هشتمين دوره 
کيميا / سيزدهمين دوره 

         
نامزد جشنواره فيلم فجر براي سيمرغ بلورين
يکبار براي هميشه / يازدهمين دوره 
سايه به سايه / پانزدهمين دوره 
کاغذ بي خط / بيستمين دوره 

        
کارنامه فيلم هاي سينمايي خسرو شکيبايي عبارت است از
خط قرمز (مسعود کيميايي - 1361
دادشاه (حبيب کاووش - 1362
صاعقه (1364
رابطه (پوران درخشنده - 1365
دزد و نويسنده (کاظم معصومي - 1365
ترن (امير قويدل - 1366
شکار (مجيد جوانمرد - 1366
هامون (داريوش مهرجويي - 1368
عبور از غبار (پوران درخشنده - 1368
ابليس (احمدرضا درويش - 1368
جستجو در جزيره (مهدي صباغزاده - 1369
سارا (داريوش مهرجويي - 1371
پرواز را بخاطر بسپار (حميد رخشاني - 1371
يکبار براي هميشه (سيروس الوند - 1371
بلوف (ساموئل خاچيکيان - 1372
کيميا (احمدرضا درويش - 1373
پري (داريوش مهرجويي - 1373
درد مشترک (ياسمين ملک نصر - 1373
لژيون (سيدضياءالدين دري - 1373
سايه به سايه (علي ژکان - 1374
خواهران غريب (کيومرث پوراحمد - 1374
سرزمين خورشيد (احمدرضا درويش - 1374
عاشقانه (عليرضا داودنژاد - 1374
رواني (داريوش فرهنگ - 1376
زندگي (اصغر هاشمي - 1376
دختردايي گمشده (داريوش مهرجويي - 1377
ميکس (داريوش مهرجويي - 1378
دختري بنام تندر (حميدرضا آشتياني پور - 1379
کاغذ بي خط (ناصر تقوايي - 80/1379
مزاحم (سيروس الوند - 1380
اثيري (محمدعلي سجادي - 1380
صبحانه براي دو نفر (مهدي صباغزاده، 1382
ازدواج صورتي (منوچهر مصيري، 1383
سالاد فصل (فريدون جيراني، 1383
حکم (مسعود کيميايي، 1383
ستاره ها (فريدون جيراني، 1384
عروسک فرنگي (فرهاد صبا، 1384)

اتوبوس شب (1385
      مجموعه هاي تلويزيوني وي عبارتند از
مدرس 
خانه سبز (مجموعه - بيژن بيرنگ، مسعود رسام - 1375) 
کاکتوس (مجموعه سري اول - محمدرضا هنرمند - 1377
تفنگ سرپر‌ (مجموعه - امرالله احمدجو - 79/1378
در کنار هم (مجموعه تلويزيوني - فتحعلي اويسي- 1381)
 


بیوگرافی امین حیایی

یک شنبه 9 مهر 1391
17:20
alihoveida

 

Amin Hayaei
 
نام : امین حیایی
تاریخ تولد: 19 خرداد 1349
محل تولد: محله قیطریه شهر تهران
شغل: بازیگر سینما و تلویزیون/ در موسیقی هم فعالیت میکند
تحصیلات: فارق التحصیل کامپیوتر
نام همسر: نیلوفر خوش خلق(بازیگر)
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر(86)
----------------------
امین حیایی متولد ۱۹ خرداد ۱۳۴۹ در قیطریه تهران است او فرزند بزرگ خانواده است برادر کوچکتر او امید نام دارد که در کار های مربوط به موسیقی فعالیت میکندنام همسر او نیلوفر خوش خلق است و انها دارای یک پسر به نام دارا حیایی میباشند امین مادرش را تک ستاره ی زندگیش میداند وبه او علاقه ی شدیدی دارد مادرش معلم است وپدرش شغل ازاد دارد رنگ مورد علاقه ی او سبز است به بازی بازیگرانی نظیر ال پاچینو و عزت ...انتظامی علاقه دارد والیبال و موج سواری ورزش های مورد علاقه ی او هستندیک خواهر زاده به نام امیر علی دارد که او را بسیار دوست می دارد دایی امین نیز از نقاشان ایران محسوب میشود به قول رضا رشید پور (در برنامه ی عبور شیشه ای از همان بچگی نیز پولساز بوده است به این ترتیب که بچه های همسایگان را در پارکینگ منزل جمع می کرد وبا چوب وحلب وپارچه نمایش به راه می انداخت وپانتومیم اجرا می کرد در ضمن بلیط های این نمایش به گفته ی خودش دانه ای یک قران بوده است.
                         
امین حیایی از میان بازیگران زن سینما ی ایران با هدیه تهرانی و مهناز افشار راحت است محمد رضا گلزار نیز یکی از دوستان صمیمی او در عرصه ی سینما است. اولین تجربه یسینمایی او دو همسفر به کارگردانی اصغر هاشمی است که ثریا قاسمی او را کشف وبع این کارگردان معرفی نمود در ضمن امین حیایی زندگی هنری خود را مدیون اوست از سال ۱۳۷۰ وارد عرصه ی هنر شده است شروع کار طنز او با فیلم عروس خوش قدم است ۸ یا ۹ سال است که هم گیتار می نوازد وهم میخواند نوازندگی را بیشتر از خوانندگی دوست داردو در فیلم بوی بهشت بالاجبار نقش یک خواننده را بازی کرد تا به حال با پرویز پرستویی همبازی نشده است اما در سال ۱۳۷۳ در فیلم اپارتمان همبازی شد برای بازی در فیلم زن زیادی به کارگردانی تهمینه میلانی برنده ی سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد شدنقش مکمل عروس خوش قدم برای او کاندیداتوری جشن خانه ی سینما را برایش به ارمغان اورد وهم چنین نقش اصلی دختر ایرونی که با بازی روانش جایزه ی حافظ جشن دنیای تصویر را از ان خود کرد از نظر او زیاد بازی کردن اشکالی ندارد زیرا دوران اوج وسرحالی یک بازیگر چندان طولانی نیست پس بهتر است از این سال های طلایی نهایت استفاده را بکنی!می گوید سعی میکنم در هر فیلمی بهترین بازی ام را ارائه دهم تا فیلم در گیشه با فروش خوبی روبرو شود وخیلی به این موضوع که امین حیایی بازیگر بفروشی است اعتقاد ندارم (که البته این هم از فروتنی وتواضع ایشان است )می گوید از پیری نمی ترسم پیری هم جزئی از زندگی است و فکر میکنم دوران شیرینی باشد وکسانی که میخواهند پیری من راببینند به فیلم شام عروسی مراحعه کنند امین می گوید کلاه پهلوی سریالی ماندگار خواهد شد زیرا تیم بازیگری ان حرفه ای وکارگردان توانمندی داردامین بیشتر اوقات وقت رفتن به سینما را ندارد ومنتظر می ماند تا سی دی انها به بازار بیاید البته سی دی مجاز فیلم ها و بعد ان را از تلویزیون منزل تماشا میکند ابتدا قرار بود امین حیایی نقش ناصر ملک را در فیلم قرمز بازی کند وحتی فیلم قرمز تا دو هفته با بازی او فیلمبرداری شداما سرانجام امین حیایی به دلیل بیماری از این فیلم کنار کشید و حدود ده سال بعد با فریدون جیرانی کارگردان فیلم قرمز در سه فیلم جداگانه ی ستاره ها کار کرد تابه امروز دو کاست با صدای خودش روانه ی بازار کرده است فروش میلیاردی اخراجی ها او را به یکی از پولساز ترین بازیگران مرد سینمای ایران تبدیل کرد می گوید اگر سی دی غیر مجاز اخراجی ها وارد بازار نمی شد این فیلم به راحتی در تهران سه میلیارد تومان می فروختمحمد رضا شریفی نیا از حضور او در بیشترفیلم های سینمایی استفاده میکندو جدیدترین همکاری مشترک انها در فیلم دایره ی زنگی به کارگردانی پریسا بخت اور است و...خیلی ها می گفتند او به درد بازیگری نمی خورد اما در حال حاضر حیایی یکی از گرانترین بازیگران سینمای ایران است که به خاطر پرکاری اش عملا به پر در امد ترین بازیگر سینمای ایران تبدیل شده است.
              
فیلموگرافی:
دوهمسفر 1370
دوروی سکه 1371
پرتگاه 1372
حامی 1372
مرد کوچک 1373
گارد ویژه 1374
براده های خورشید 1374
سیب سرخ حوا 1376
علف های هرز1377
دست های الوده 1378
بادام های تلخ 1378
تکیه برباد 1379
مانی وندا 1379
مونس 1379
مزاحم 1380
اثیری 1380
عروس خوش قدم 1381
دختر ایرونی 1381
بوی بهشت 1381
رز زرد 1381
کما 1382
شکلات 1382
مهمان مامان 1382
عروس فراری(۱۳۸۳)
نقاب 1383
سرود تولد 1383
چه کسی امیر را کشت؟ 1384
ستاره ها 1384
شام عروسی 1384
اکواریم 1384
تله 1384
سنگ کاغذ قیچی 1385
مهمان 1385
هرشب تنهایی 1386
و دایره زنگی 1386
شب 1386
مجموعه تلویزیونی:
آپارتمان  1372
روزگار جوانی 1377
همسایه ها  1379
منبع : کلوپ هواداران امین حیائی ( با ویرایش)


بیوگرافی ایرح قادری

یک شنبه 9 مهر 1391
16:54
alihoveida

 

Iraj Qaderi
نام کامل : امیرایرج قادری
زمینه فعالیت : کارگردان، بازیگر، تدوین‌گر، فیلمنامه نویس، تهیه کننده
زاده : ۱۳۱۴   تهران
درگذشته : ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱  تهران  77 سالگی- محل دفن قبرستان کرج
سال‌های فعالیت : ۱۳۳۴ تا ۱۳۹۱
همسر : کبری اطمینان مقدم (تهمینه) بازیگر سینما
فرزندان : تورج (در سال ۱۳۷۲ براثر سانحه رانندگی در اورگان آمریکا درگذشت)
ایرج قادری متولد ۱۳۱۴ تهران و درگذشته ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ تهران، کارگردان، فیلمنامه‌نویس و بازیگر سرشناس و قدیمی سینمای ایران بود. ایرج قادری در ۴۱ فیلم کارگردان، ۴ فیلم نویسنده، ۷۲ فیلم بازیگر، ۹ فیلم تهیه کننده و ۱ فیلم تدوین‌گر بود. آخرین فیلم او شبکه (1389) بود.
ایرج قادری دارای تحصیلات ناتمام در رشته داروسازی است. وی فعالیت سینمایی را سال ۱۳۳۴ با بازی در فیلم «چهار راه حوادث» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان آغاز کرد. او سال ۱۳۴۱ شرکت سینمایی «پانوراما» را به همراه موسی افشار تأسیس کرد. وی که اغلب به عنوان یکی از فیلمسازان سینمای پیش از انقلاب شناخته می‌شود، فعالیت خود در دوران پس از انقلاب با ساخت فیلم تاراج (۱۳۶۳) ادامه داد. بعد از این فیلم و تا اوایل دهه ۷۰ فیلمی نساخت و با درام جنایی می‌خواهم زنده بمانم فیلمنامه‌ای از رسول صدرعاملی و براساس داستان زندگی پدرام تجریشی فعالیت خود را دوباره آغاز کرد. وی در اردیبهشت ۱۳۹۱ به دلیل تشدید بیماری سرطان ریه در بیمارستان بستری شد و به دلیل همین بیماری سرانجام در صبح یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ درگذشت.
 
ایرج قادری در ۴۱ فیلم کارگردان، ۴ فیلم نویسنده، ۷۲ فیلم بازیگر، ۹ فیلم تهیه کننده و ۱ فیلم تدوین‌گر بود.
 
کارگردان
 
1.            شبکه (۱۳۸۹
 
2.           پاتو زمین نذار (۱۳۸۷
 
3.         محاکمه (۱۳۸۵
 
4.         آکواریوم (۱۳۸۴
 
5.          چشمان سیاه (۱۳۸۱
 
6.          سام و نرگس (۱۳۷۹
 
7.         شهرت (۱۳۷۹
 
8.         طوطیا (۱۳۷۷
 
9.           پنجه در خاک (۱۳۷۶
 
10.         نابخشوده (۱۳۷۵
 
11.          می‌خواهم زنده بمانم (۱۳۷۳
 
12.         تاراج (۱۳۶۳
 
13.       برزخی‌ها (۱۳۶۱
 
14.       دادا (۱۳۶۱
 
15.       برادر کشی (۱۳۵۷
 
16.        پشت و خنجر (۱۳۵۶
 
17.       حکم تیر (۱۳۵۶
 
18.       دو کله شق (۱۳۵۶
 
19.        سرسپرده (۱۳۵۶
 
20.        بت (۱۳۵۵
 
21.         بیدار در شهر (۱۳۵۵
 
22.        سینه چاک (۱۳۵۵
 
23.      رفیق (۱۳۵۴
 
24.      هدف (۱۳۵۴
 
25.      هوس (۱۳۵۴
 
26.       قفس (۱۳۵۳
 
27.      بی حجاب (۱۳۵۲
 
28.      بیقرار (۱۳۵۲
 
29.       اتل متل توتوله (۱۳۵۱
 
30.      عطش (۱۳۵۱
 
31.       برای که قلب‌ها می‌تپد (۱۳۵۰
 
32.      جان سخت (۱۳۵۰
 
33.    نقره داغ (۱۳۵۰
 
34.    خشم عقابها (۱۳۴۹
 
35.    سکه شانس (۱۳۴۹
 
36.     رابطه (۱۳۴۸
 
37.    سوگند سکوت (۱۳۴۸
 
38.    بسترهای جداگانه (۱۳۴۷
 
39.     شاهراه زندگی (۱۳۴۷
 
40.      لیلاج (۱۳۴۵
 
41.       داغ ننگ (۱۳۴۴
 
نویسنده
 
1.            آکواریوم (۱۳۸۴)
 
2.           سام و نرگس (۱۳۷۹)
 
3.         پنجه در خاک (۱۳۷۶)
 
4.         لیلاج (۱۳۴۵)
 
بازیگر
 
1.            شبکه (۱۳۸۹)
 
2.           پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)
 
3.         محاکمه (۱۳۸۵)
 
4.         آکواریوم (۱۳۸۴)
 
5.          شهرت (۱۳۷۹)
 
6.          برزخی‌ها (۱۳۶۱)
 
7.         دادا (۱۳۶۱)
 
8.         پنجمین سوارسرنوشت (۱۳۵۹)
 
9.           برادر کشی (۱۳۵۷)
 
10.         لبه تیغ (۱۳۵۷)
 
11.          پشت و خنجر (۱۳۵۶)
 
12.         حکم تیر (۱۳۵۶)
 
13.       دو کله شق (۱۳۵۶)
 
14.       سرسپرده (۱۳۵۶)
 
15.       طغیانگر (۱۳۵۶)
 
16.        کوسه جنوب (۱۳۵۶)
 
17.       بی نشان (۱۳۵۵)
 
18.       بیدار در شهر (۱۳۵۵)
 
19.        چلچراغ (۱۳۵۵)
 
20.        سینه چاک (۱۳۵۵)
 
21.         پلنگ در شب (۱۳۵۴)
 
22.        رفیق (۱۳۵۴)
 
23.      شاهرگ (۱۳۵۴)
 
24.      عمو فوتبالی (۱۳۵۴)
 
25.      هدف (۱۳۵۴)
 
26.       هوس (۱۳۵۴)
 
27.      ترکمن (۱۳۵۳)
 
28.      دکتر و رقاصه (۱۳۵۳)
 
29.       قفس (۱۳۵۳)
 
30.      مرگ در باران (۱۳۵۳)
 
31.       موسرخه (۱۳۵۳)
 
32.      بی حجاب (۱۳۵۲)
 
33.    بیقرار (۱۳۵۲)
 
34.    بیگانه (۱۳۵۲)
 
35.    شلاق (۱۳۵۲)
 
36.     مترس (۱۳۵۲)
 
37.    ناخدا باخدا (۱۳۵۲)
 
38.    نامحرم (۱۳۵۲)
 
39.     اتل متل توتوله (۱۳۵۱)
 
40.      توبه (۱۳۵۱)
 
41.       عطش (۱۳۵۱)
 
42.      برای که قلب‌ها می‌تپد (۱۳۵۰)
 
43.    جان سخت (۱۳۵۰)
 
44.    دل‌های بی آرام (۱۳۵۰)
 
45.    غلام ژاندارم (۱۳۵۰)
 
46.     میعادگاه خشم (۱۳۵۰)
 
47.    نقره داغ (۱۳۵۰)
 
48.    آژیر خطر (۱۳۴۹)
 
49.     خشم عقابها (۱۳۴۹)
 
50.      کوچه مردها (۱۳۴۹)
 
51.       جدایی (۱۳۴۸)
 
52.      جیب بر خوشگله (۱۳۴۸)
 
53.    رابطه (۱۳۴۸)
 
54.    سوگند سکوت (۱۳۴۸)
 
55.     بسترهای جداگانه (۱۳۴۷)
 
56.     تک تازان صحرا (۱۳۴۷)
 
57.    دشت سرخ (۱۳۴۷)
 
58.    رودخانه وحشی (۱۳۴۷)
 
59.      شاهراه زندگی (۱۳۴۷)
 
60.       دو انسان (۱۳۴۵)
 
61.        لیلاج (۱۳۴۵)
 
62.       مأمور دو جانبه (۱۳۴۵)
 
63.     داغ ننگ (۱۳۴۴)
 
64.     فریاد دهکده (۱۳۴۴)
 
65.     بن بست (۱۳۴۳)
 
66.      نیرنگ دختران (۱۳۴۳)
 
67.     تار عنکبوت (۱۳۴۲)
 
68.     ور پریده (۱۳۴۱)
 
69.      گلی در شوره زار (۱۳۴۰)
 
70.      ماجرای جنگل (۱۳۳۹)
 
71.       چشمه آب حیات (۱۳۳۸)
 
72.      چهارراه حوادث (۱۳۳۴)
 
تهیه کننده
 
1.            شبکه (۱۳۸۹)
 
2.           آکواریوم (۱۳۸۴)
 
3.         پشت و خنجر (۱۳۵۶)
 
4.         موسرخه (۱۳۵۳)
 
5.          لیلاج (۱۳۴۵)
 
6.          داغ ننگ (۱۳۴۴)
 
7.         بن بست (۱۳۴۳)
 
8.         تار عنکبوت (۱۳۴۲)
 
9.           ماجرای جنگل (۱۳۳۹)
 
تدوین
 
1.            پنجه در خاک (۱۳۷۶)

بیوگرافی اکبر عبدی

یک شنبه 9 مهر 1391
16:35
alihoveida

 

 

Akbar Abdi
 
نام اصلی : اکبر عبدی آقاباقر
 
زمینه فعالیت : بازیگر سینما و تلویزیون
 
تاریخ تولد : ۴ شهریور ۱۳۳۹
 
محل تولد : اردبیل
 
نام فرزندان: المیرا عبدی
 
مدرک تحصیلی : دیپلم
 
افتخارات : سیمرغ بلورین جشنواره فجر در سالهای 1378 و 1390
------------------------------------------------------------------------------
  اکبر عبدی (زاده ۴ شهریور ۱۳۳۹) از بازیگران سینما و تلویزیون ایران می‌باشد. وی بیشتر در نقش‌های کمدی بازی می‌کند و فیزیک بدنی خاصی دارد و صورت وی، امکان گریم شدید و ساختن چهره‌های گوناگون، مانند نوجوانان و زنان را به وی می‌دهد. اکبر عبدی از هنرجویان مدرسه هنر و ادبيات صدا و سيما بوده است. بازیگری که طی سه دهه گذشته از حضورش در سینما و تلویزیون ایران آنقدر نقش‌های عجیب ایفا کرده که در گوشه گوشه خاطرات سینما دوستان جایگاهی ویژه دارد. اکبر عبدی که درست سی‌سال پیش در چنین روزهایی برای اولین بار حضور در جلوی دوربین را با مجموعه تلویزيونی «محله بروبيا» تجربه کرد. این روزها پس از سه‌دهه با جلوه‌ای دیگر بر سینماها ظاهر شده است. او پس از اینکه تعداد زیادی از مادران سینماي ایران از جمله جمیله شیخی، حمیده خیرآبادی، نیکو خردمند و... جهان فانی را وداع گفتند، جایگزین مادران سینمای ایران شده و اتفاقا از این آزمون نیز سربلند بیرون آمده است. حال نگاهی می‌کنیم به عجیب‌ترین نقش‌های اکبر سینمای ایران در پایان سومین دهه از عمر بازیگری‌اش. اکبر عبدی در جوانی وارد دنیای تصویر شد، اما در بدو حضورش در سن ۲۵ سالگی در نقش کودکان در مجموعه تلویزیونی «محله بروبيا» ظاهر شد. او آنقدر در این نقش خوش درخشید که اگر در خاطرات جملگی کودکان و نوجوانان دهه ۶۰ جست‌وجو کنید، اکبر عبدی را به‌خاطر دارند و البته کمتر کسی به‌ياد می‌آورد که در کنار عبدی بازیگران دیگری همچون، محمود جعفری، حمید جبلی و حتی آتیلا پسیانی نیز حضور داشتند. البته گواهی دیگری بر این مدعا می‌تواند حضور اکبر عبدی در مجموعه سیزده قسمتی «بازهم مدرسه‌ام دیر شد» باشد که از میان تمامی‌بازیگران جوان «محله برو بیا» فقط اکبر عبدی توانست به این مجموعه راه ابد و اتفاقا در همین نقش پسربچه تپل و بازیگوش به مخاطبان معرفی شد. اما این تمامی‌حضور اکبر عبدی در نقش کودکان نیست، زیرا او زمانی که در میانسالی نیز قرار داشت با بازی در فیلم «سفرجادویی» با کارگردانی ابوالحسن داووی، نقش کودکی و میانسالی اش را بازی کرد. او بارها در نقش کودکان ظاهر شد و هیچ‌گاه این تصور را در ایفای نقش‌هایش ایجاد نکرد که او مردی است در میانسالی و برای همه مخاطبان حضور او در نقش کودکان باور پذیر بود. درخشش اکبر عبدی از «محله برو بیا» خبر از ظهور کمدین جدیدی می‌داد که سینمای تازه پا گرفته، پس از انقلاب اسلامی‌نیازمند آن بود. عبدی خیلی زود به سینما معرفی شد و در فیلم کمدی «جنجال بزرگ» احمد شاکری به ایفای نقش پرداخت. اگرچه این فیلم شش سال بعد از ساخت اکران شد، اما استعداد قابل توجه اکبر عبدی آنچنان در میان سینماگران زمزمه می‌شد که او تا سال ۶۸ حضور در چهار فیلم کمدی، «مردي كه موش شد»، « ماموريت»، «اجاره نشين‌ها» و «گراند سينما» را تجربه کرد. او در جملگی نقش‌هایی که برعهده گرفت آنقدر درخشان ظاهر شد که به اد آوردن این آثار بدون اکبر عبدی غیرممکن می‌نماید. حضور عبدی در فیلمی‌مانند «اجاره نشين‌ها» در کنار بازیگری همچون عزت الله انتظامی‌و کارگردان مولفی همچون داریوش مهرجویی نقطه عطف این دوران برای او بود و آغازی برای ایفای نقش‌هایی مهم تر در فیلم‌های کارگردانانی با تجربه تر. این اتفاق با فیلم «مادر» زنده اد علی حاتمی‌افتاد و اکبر عبدی در نقش جوانی با بيماري شیزوفرنی آنقدر خوش درخشید که باعث شد سینمای ایران به داشتن چنین استعدادی ببالد. عبدی پس از این فیلم بسیاری از نقش‌های جدی، کمدی و فانتزی را در سینمای ایران بازی و به ستاره سینمای ایران بدل شد. این موضوع حتی سبب شد که در فیلم «هنرپیشه» نقش خودش «اکبر عبدی» را نیز بازی کند. اکبر عبدی در دهه هفتاد با بازی در ۲۵ فیلم سینمایی طی یک دهه و کار کردن با کارگردانی همچون زنده اد علی حاتمی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، محمدرضا هنرمند، بهروز افخمی‌و... نقش‌های پیچیده ای را بازی کرد که در جملگی آنها درخشش قابل ملاحظه ای داشت. اما دهه۷۰ اکبر عبدی نیازمند ارائه نقشی بود که بیش از گذشته توانایی‌های او را نشان دهد. نقشی که با فیلم «آدم برفی» به سراغش آمد و اکبر عبدی توانست با ظاهر شدن در نقش یک زن و مرد، در این فیلم مهر تاییدی بر کارنامه هنری خود پس از یک دهه بزند. او در قالب ایفای نقش یک زن آنقدر خوش درخشید که بسیاری از سینماگران را به تحسین وا داشت، اما بی‌مهری‌هایی که به این فیلم در زمان اکران شد؛ باعث دلسردی عوامل و سازندگان این فیلم شد. اما نقطه اوج استعداد اکبر عبدی با «آدم برفی» و درست سرآغاز افول کارنامه هنری‌اش از همین فیلم آغاز شد. تهران امروز نوشت: او طی دودهه پس از شبحی در بیش از ۴۰ فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی به ایفای نقش پرداخت که تنها شبحی از اکبر عبدی گذشته را به‌همراه داشت، هرچند نمی‌توان به این موضوع اشاره نکرد که در همین آثار اکبر عبدی توانست لحظه‌های درخشانی را نیز ثبت کند ولی هرگز به دوران اوج خود باز نگشت. اما در سرآغاز چهارمین دهه از حضور اکبر عبدی در عرصه بازیگری، او در نقشی ظاهر شده که می‌تواند نوید دهنده دوران جدیدی از درخشش اکبر عبدی در عرصه بازیگری باشد. او این روزها در نقش یک «مادر» در فیلم «خوابم می‌آد» ظاهر شده که آنقدر این نقش را قابل پذیرش ایفا کرده، که نوید این موضوع را می‌دهد که اکبر عبدی دوباره به سطح اول بازیگری سینما بازگردد و دوباره نقش‌های پیچیده با هنرنمایی حسی این بازیگر در پرده نقره‌ای سینما ثبت شود.
اکبر عبدی در مراسم اختتامیه سی امین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۹۰ ضمن انتقاد از روند برگزاری و داوری جشنواره اظهار کرد بایستی برای بازی در فیلم ای ایران جایزه سیمرغ بلورین دریافت می کردم عبدی همچنین در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۲۳ به عنوان میهمان در برنامه پارک ملت حضور یافت و گله هایی از دستمزد حاصل از بازی اش در فیلم سینمایی اخراجیها کرد.وی در این برنامه محمد رضا شریفی نیا را پول دوست خواند.
 
 

 جوایز :

 اکبر عبدی در سال ۱۳۷۸ برای بازی در فیلم مادر ساخته علی حاتمی برنده سیمرغ بلورین نقش دوم مرد از هجدهمین جشنواره فیلم فجر شد. وی همچنین برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از سی امین جشنواره بین المللی فجر برای نقش آفرینی در فیلم خوابم می‌آد ساخته رضا عطاران می‌باشد.

فیلمشناسی :

سال نام فیلم نام کارگردان نقش
۱۳۹۰ خوابم می‌آد رضا عطاران مادر خانواده
۱۳۹۰ بچگیتو فراموش نکن جلال فاطمی  
۱۳۹۰ تلفن همراه رئیس جمهور علی عطشانی  
۱۳۹۰ جابجا علی توکل نیا  
۱۳۸۹ اخراجی‌ها ۳ مسعود ده‌نمکی + نویسنده بایرام لودر
۱۳۸۹ مصادره ایرج قادری  
۱۳۸۸ شرط اول مسعود اطیابی  
۱۳۸۸ زمهریر علی روئین‌تن + نویسنده  
۱۳۸۸ افراطی‌ها جهانگیر جهانگیری  
۱۳۸۷ چشمک جهانگیر جهانگیری عزیز
۱۳۸۷ اخراجی‌ها ۲ مسعود ده‌نمکی + نویسنده بایرام لودر باقالی
۱۳۸۷ کیش و مات جمشید حیدری  
۱۳۸۷ در شب عروسی رضا قهرمانی  
۱۳۸۷ دلداده قدرت‌الله صلح میرزایی  
۱۳۸۷ نظام از راست محمدرضا ورزی
۱۳۸۶ کلاغ پر شهرام شاه‌حسینی  
۱۳۸۶ مظفرنامه محمدرضا ورزی مظفرالدین شاه
۱۳۸۵ اخراجی‌ها مسعود ده‌نمکی + نویسنده بایرام لودر باقالی چه هیکل باحالی
۱۳۸۵ قاعدهٔ بازی + نویسنده احمدرضا معتمدی نارگیل
۱۳۸۵ گوشواره وحید موسائیان  
۱۳۸۵ هدف اصلی قدرت‌الله صلح میرزایی  
۱۳۸۱ کفش‌های جیرجیرک‌دار شاپور قریب  
۱۳۸۰ تارزن و تارزان علی عبدالعلی‌زاده + نویسنده  
۱۳۸۰ نان و عشق و موتور ۱۰۰۰ ابوالحسن داوودی یارولی (عموی باران)
۱۳۷۹ علی و دنی وحید نیکخواه آزاد سرکار استوار
۱۳۷۸ دارا و ندار فریدون حسن‌پور + نویسنده خسرو
۱۳۷۷ جنگجوی پیروز مجتبی راعی + نویسنده  
۱۳۷۷ چشم عقاب شفیع آقامحمدیان  
۱۳۷۶ بدلکاران مهدی صباغ‌زاده  
۱۳۷۶ پنجه در خاک ایرج قادری + نویسنده  
۱۳۷۵ شب روباه همایون اسعدیان + نویسنده  
۱۳۷۵ عشق گمشده شهرام اسدی + نویسنده  
۱۳۷۴ پاکباخته غلامحسین لطفی استوار خراسانی
۱۳۷۴ مرد آفتابی همایون اسعدیان اکبر
۱۳۷۴ یک داستان واقعی ابوالفضل جلیلی + نویسنده  
۱۳۷۳ آدم برفی داوود میرباقری + نویسنده عباس
۱۳۷۳ آرزوی بزرگ خسرو شجاعی + نویسنده  
۱۳۷۳ آقای شانس رحمان رضایی  
۱۳۷۳ تحفهٔ هندی محمدرضا زهتابی + نویسنده  
۱۳۷۳ رویای نیمه شب تابستان داریوش مؤدبیان + نویسنده  
۱۳۷۳ سفر بخیر داریوش مؤدبیان + نویسنده  
۱۳۷۲ روز فرشته بهروز افخمی + نویسنده دجین
۱۳۷۱ هنرپیشه محسن مخملباف + نویسنده اکبر عبدی
۱۳۷۰ دلشدگان علی حاتمی + نویسنده  
۱۳۷۰ سیرک بزرگ اکبر خواجویی + نویسنده  
۱۳۷۰ مدرسهٔ پیرمردها  

21 Missing My Woman (AhangFA).mp3

شنبه 8 مهر 1391
19:27
alihoveida

 

         دانلود


موضوعات مرتبط: موسیقی خارجیusher
صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 22 صفحه بعد